چکیده:
در این مقاله با ذکر مقدمهاى به کارآمدى اسلام به عنوان مکتب پویا و پر تحرک در همه عرصههاى زندگى، اشاره و با تاکید بر مستدل و منطقى بودن آن در جنبههاى
نظرى و عملى به گرایش نسل معاصر به ویژه پس از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران و رویکرد به معنویت و مکتب برتر از یکسو و حساسیت و سخنان اسلام و حجم وسیع توطئهها علیه انقلاب و ناکار آمدى نظام اسلامى از سوى دیگر و ورود اندیشههاى بیگانه در حوزه فرهنگ و اندیشه مسلمین و دامن زدن به شبهات توسط غربزدگان بىاطلاع از اسلام، دشمنان را به تلاش براى کاستن جاذبه اسلام و سوق دادن اذهان اندیشهها به سمت اهداف مورد نظرشان واداشت. پیروزى انقلاب اسلامى نیز از ابعاد مختلف، نگرانىهایى را براى قدرتها و مکتبها به وجود آورد و به برخوردهاى خصمانه واداشت که هجوم اندیشههاى وارداتى لیبرالیستى و سکولاریسم و پلورالیسم و... نمادى از آن است.
مقوله دین دولتى و دولت دینى یکى از شبهات است که مقاله به بررسى و پاسخ آن همت گماشته و پیرامون دین و دولت و ضرورت و رابطه آن دو و زمینههاى رشدجامعه در پرتو تعامل بین آن دو نهاد، به بحث پرداخته و در ادامه با توجه به جایگاه مسجد و کارکردهاى آن در فرهنگ اسلام به وظیفه دولت در قبال مساجد و مراکز دینى و نقش مساجد در پیروزى و تداوم انقلاب و رشد فکرى و فرهنگى جامعه و به هجمههاى دشمنان اشاره نموده است.
مقدمه:
پیروزى انقلاب اسلامى در ایران، کارآمدى اسلام به عنوان مکتب پویا و پر تحرک در همه عرصههاى زندگى و مستدل و منطقى بودن معارف آن در جنبههاىنظرى و عملى را براى همه جهانیان آشکار ساخت و طلیعه تحقق اَلاِسْلامُ یَعْلُوا وَلایُعْلى عَلَیْهِ را به نمایش گذاشت.
حق آن است که اسلام، دین دنیا و آخرت و محیط بر مسایل مختلف انسان و مُشرِف بر همه حوایج و نیازها و خواستههاى معقول و ناظر به همه جنبهها و استعدادهاى مختلف آدمیان است.
آرى در دوران معاصر نه تنها به اثبات مستدلانه ایدئولوگهاى اسلامى؛ بلکه به اعتراف بسیارى از مستشرقین ، اسلام برترین دین و قرآن بهترین، کاملترین
و جامعترین کتاب آسمانى و حاوى زیباترین دستور العملهاى سعادت آفرینى است که مىتواند در دو بعد اندیشه و عمل، راهنماى انسانها قرار گیرد.
گرایش و رویکرد مشتاقانه به اسلام و معنویت و گسترش روز افزون مطالعات پژوهشگرانه نسبت به اسلام از سوى تشنگان حقیقت و جویندگان مکبت برتر، حساسیت دشمنان اسلام را بر انگیخت و حجم وسیع توطئهها علیه اسلام و انقلاب را رقم زد و سردمداران معاند و عوامل فرهنگى استکبار را بر آن داشت تا در قالبهاى گوناگون
و در اشکال مختلف و با ترفندهاى متنوع و در عین حال جذاب! سعى در دستکارى دانایى و باورها و طرز تفکر و تلقى مردم، به ویژه جهان اسلام داشته باشند و از این رهگذر از جاذبه و مقبولیت اسلامِ ناب بکاهند و افکار و اذهان جستجوگران را به سمتى که خود مىپسندند، سوق دهند. چنان که این شیوهها، شگرد همه تاریکاندیشان باطلگرا در طول تاریخ از صدر اسلام تا به امروز بوده است!
القاء ناکار آمدى نظام اسلامى، ورود اندیشههاى بیگانه در حوزه فرهنگ و اندیشه مسلمین، دامن زدن به شبهات و افکار الحادى توسط صاحبان اندیشههاى علیل و بىاطلاع، یا لااقل کم اطلاع از حقیقت اسلام و معارف ناب آن، نمادى از تلاش گسترده دستگاههاى متخصص فرهنگسازى و شکلدهى اندیشههاى مخالف است ولى باید به آنان گفت: « یُریدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللّهِ بِاَفْواهِهِمْ وَ اللّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ».
پیروزى انقلاب اسلامى و نگرانى دشمنان تردیدى نیست که پیروزى انقلاب در ایران بر اساس تفکر اسلامى، از ابعاد
و زوایاى مختلف، نگرانىها و دل مشغولىهایى را براى مخالفین و معاندین اسلام پدیدآورد.
با یک نگاه کلى به روشنى در مىیابیم که پیروزى انقلاب و تأسیس حکومت اسلامى، از ابعاد مختلى، دشمنان داخلى و خارجى را به وحشت انداخته است.
۱ . ازنظراعتقادى مکاتب و ادیان را تحت الشعاع قرار داد و جاذبه کاذب مکتبها و ادیان تحریف شده را على رغم شعارهاى فریبنده و تبلیغات گسترده آنها از افکار
واذهان سطحى اندیشان خوش باور، زدود و ذهنهاى جستجوگر و حقیقتطلب را به سمت خویش معطوف ساخت. بدین جهت متولیان آنها را به واکنش واداشت. در این راستا اندیشه جدایى دین از حکومت و سیاست، ناکارآمدى نظام اسلامى در عصر مدرنیته، و پست مدرنیسم، تضاد و تقابل دین و دموکراسى، ناسازگارى قضاى اسلامى با اصول و مبانى حقوق بشر، کفایت عقل و علم و بىنیازى از دین، ترویج تفکر لیبرالیسم، سکولاریسم، پلورالیسم دینى، الحاد و التقاط، قرائتهاى گوناگون ازدین، تبلیغ فرهنگ اباحیگرى وابتذال، نمادى روشن ازآن واکنشهاى عاجزانه است.
۲ . از نقطهنظر سیاسى قدرتها را مضطرب ساخت و احساس شکست و رعب و وحشت در دل آنها پدید آورد و دکترین سیاسى ابرقدرتها را زیر سؤال برد و پیروزى
خون بر شمشیر و غلبه ایمان بر سلاحهاى مدرن و پیشرفته نظامى را به نمایش گذارد و بذر خودباورى و ایمان و اعتماد به نفس و توکل به خدا را دلها کاشت و به رویش
واداشت.
۳ . از نقطه نظر تدبیر امور جامعه و تشکیلات ادارى کشور، احزاب و گروههاى مختلف و قدرتطلبان و سودجویان منحرف و وابستگان به بیگانگان خارجى را مأیوس ساخت! همانها که به تعبیر امیرالمؤمنین«علیهالسلام»: «زَرَعُوا الْفُجُورَ وَ سَقَوُهُ الْغُرُورَ وَ حَصَدُوا الثُّبُور»؛ بذر گناه و فسق و فجور افشاندند و با آب غرور و فریب، آبیارى و بالندهاش کردند و محصول آن را که نکبت و بدبختى براى جامعه و خود آنها بود، درو نمودند!
الف: برخوردهاى خصمانه از این روى، از همان آغاز پیروزى انقلاب اسلامى به ویژه در دهه دوم انقلاب تا به امروز، پیوسته با موضعگیرىهاى خصمانه و ترفندها و توطئهها و شگردهاى مختلف خصوصا در جبهه اعتقادى و فکرى و فرهنگى، مورد خشم و قهر دشمنان خشمگین و عنود بود و در طول سالهاى گذشته، پیوسته کوشیدند نظام اسلامى را سرنگون یا لااقل دچار انحراف سازند و از جاذبه دین و ایمان و معنویت، به ویژه اسلام ناب بکاهند و با شبههافکنى و دامن زدن به تفکرات سکولاریستى، نسلى مسخ شده و منحرف، داراى اندیشه التقاطى و رفتارى مبتذل، بپرورند تا آنها همسو با فرهنگ غرب و منافع قدرتهاى استعمارى، وارثان انقلاب و مدیران آینده کشور گردند.
از جمله شبهاتى که مولّدان اندیشههاى بیمار و بدخواه، ایجاد کرده و در اذهان ساده لوحان و سطحى اندیشانى که هنوز شاکله فکرى آنها شکل نیافته، با القاء و تلقین وارد ساختند، طرح پرسش تأمل برانگیز دین دولتى یا دولت دینى است که حقیقت و واقعیت کنونى انقلاب و نظام اسلامى چیست؟ دین دولتى یا دولت دینى؟
ب: خرسندى امریکا از پیدایش انحراف
گفتنى است شوراى روابط خارجى امریکا در گزارش خود از رویکرد ایران در سالهاى اخیر به سکولاریسم ابراز خرسند مىکند! و آن را داراى چهار ویژگى به شرح ذیل مىداند:
۱ . تفکّر جدایى دین از سیاست که به تدریج در جامعه اسلامى ایران رواج یافته و قوت مىگیرد!
۲ . بسیارى از افراد، تعارض احکام اسلام با دموکراسى و حقوق بشر را پذیرفتهاند!
۳ . با ترویج اندیشه سکولاریستى، جایگاه ولایت فقیه متزلزل و نفوذ و موقعیت روحانیت تضعیف مىشود و از قداست مىافتند و همچنان به عنوان تنها «مفسّر و ایدئولوگ اسلامى» مطرح نخواهند بود، بلکه حوزههاى فکرى دیگرى نیز در کنار روحانیت به عنوان اسلام شناس و مفسر دین مطرح مىشوند!!
۴ . ترویج و قبول و پذیرش اندیشهئ سکولاریسم، تدریجا سبب عادىسازى رابطه با غرب و امریکا مىگردد.
وى با تأکید بر ادامه و گسترش این رویکرد جدید، اظهار مىدارد: «این حرکت در مجموع به نفع امریکاست و باید از جانب امریکا قویا مورد حمایت و پشتیبانى قرار گیرد!!».
این قبیل گزارشات، وظیفه عالمان دین را سنگینتر مىکند که بىتفاوت و ساکت ننشسته و به دفاع از مبانى دین و تبیین اندیشههایى که در تقابل و تعارض با دین هستند،بپردازند و با تکیه بر منطق و استدلال، با سخنان حکیمانه و موعظه خیرخواهانه و جدال احسن به نقد و بررسى اندیشهها و پاسخ به شبهات، همت گمارند و عرصه را براى جولان سراباندیشان یکسو نگر خالى نگذارند تا متاع فکرى سرابگون و بىارج خویش را به سادهلوحان جاهل و غافل و نامتمیزان سطحىاندیش به قیمتى گزاف نفروشند و اندیشههاى پاک و زلال و حقیقت ناب را در مسلخ مطامع غیر انسانى خویش ذبح نسازند. لازم است در این رابطه به اختصار با دین، تفکّر سکولاریستى، خاستگاه و برآیند آن، همچنین ارتباط دین و دولت آشنا شویم: دین چیست؟
براى دین تعاریف متنوعى ذکر شده که ارایه و بررسى آنها خود نیازمند یک مقاله جداگانه است. بدین رو به ذکر سه تعریف برگزیده بسنده مىکنیم: «دین، مجموعهاى از گزارههاى حقیقى و واقعنما در باره انسان و جهان و نیز
مجموعهاى از آموزههاى دستورى و ارزشى که جهت تنظیم مناسبات انسان با جهان و انسانهاى دیگر، از طریق پیامبران از سوى خدا تنزیل یا به تنفیذ وحى توسط عقل سلیم آدمى دریافت مىشود».
به بیانى دیگر:
«دین مجموعهاى است مشتمل بر قوانین اجتماعى و احکام حقوقى که با در نظر گرفتن نیازهاى مادى و معنوى، براى سعادت و بهروزى انسانها از سوى خدا آمده و توسط پیامبر به انسانها ابلاغ شده است». بنابراین دین و به ویژه اسلام که آخرین و کاملترین آن است در زمینههاى مختلف فردى، خانوادگى، اجتماعى، بینالمللى و حقوقى داراى قوانین، دستور العمل و احکام و مقررات خاص است.
در بینش اسلامى بالاترین ارزش این است که انسان تابع اراده خدا و بنده خالص او باشد و او را صاحب اختیار مطلق بداند.
به عبارت روشنتر:
«دین مجموعهاى از باورهاى قلبى و ارزشهاى اخلاقى و رفتارهاى عملى متناسب با آن باورهاست».
مراد از باورها، اعتقاد به یگانگى خدا و صفات جلال و جمال او و اعتقاد به نبوت و معاد است که از آن به اصول دین یا اصول عقاید تعبیر مىشود. مراد از ارزشهاى اخلاقى، اخلاقیات و مراد از رفتارها نیز کلیه رفتارهاى متناسب با آن باورهاست که بر حسب اوامر و نواهى الهى و به منظور پرستش و بندگى خداى متعال انجام مىگیرد که از آن به فروع دین یاد مىشود.
در تعریف اسلام به عنوان یگانه دین حق و تنها نسخه کامل دین الهىِ معتبر و مقبول در دوران معاصر مىتوان گفت: «اسلام عبارت است از مجموعهاى از باورهاى قلبى که بر آمده از امور فطرى و استدلالهاى عقلى و نقلى است». و نیز مجموعه تکالیف دینى که از سوى خداوند بر پیامبر«صلىاللهعلیهوآله» به منظور تأمین سعادت دنیوى و اخروى بشر نازل شده است. این تکالیف تمامى امورى که به نحوى در سعادت دنیا و آخرت انسان نقش دارد را در بر مىگیرد.
سکولاریسم
واژه سکولاریسم از ریشه لاتینى سکولام به معنى این جهانى و امور دنیایى گرفته شده است. این مکتب معتقد است که دنیا، سیاست و اداره امور اجتماعى بشر از دین و آخرت جداست.
خاستگاه سکولاریسم
خاستگاه سکولاریسم، مغربزمین است و مىتوان گفت سکولاریسم بازتاب طبیعى حوادث قبل از رنسانس یعنى عکسالعمل دوران قرون وسطى است که در آن مذهب کاتولیک با همه نواقصش در سایه اقتدار و تبلیغات، در جوامع اروپایى، از جانب متولیّان مکتب مسیحیت، نمونه یک دین کامل معرفى شد و عملکرد سوء اربابان کلیسا، نمونه پاىبندى کامل به دین تلقى گردید!! مخالفت شدید کلیسا با هر گونه نوآورى و اظهار نظرهاى علمى مخالف با تعالیم انجیل آن هم بدون هیچ استدلال معقول و منطقى، تعارض میان دین و علم را برانگیخت و یافتههاى جدید علمى، شجره ممنوعه تلقى شد که ابراز و پافشارى بر آن، مکافات مرگ را در پى داشت! برخوردهاى سخت و خشونت آمیز اربابان کلیسا سبب بدبینى رویگردانى در جوامع مسیحى، به ویژه از سوى قشر تحصیلکرده شد و به تدریج به استناد انجیل تحریف شده، نوعى تقسیم کار بین کلیسا و قیصر مقبول افتاد که کار مسیح و کلیسا رابه کلیسا و کار قیصر را به قیصر باید سپرد. بدینسان زمینه اصلى بروز و رشد سکولاریسم، آموزههاى غیر عقلانى و عملکردخشن پیروان مکتب مسیحیت است. آرى اندیشه سکولاریسم که در حقیقت واکنشى به عقاید و سوء رفتار و عملکرد کلیسا بود در قرن ۱۹ میلادى توسط رابرت اون فیلسوف انگلیسى به صورت مکتب شکل مدون و منسجمى یافت. بدین روى اساس سکولاریسم بر دینگریزى نهاده شد و این باور که با پیشرفت علم و در اختیار داشتن عقل، در اداره جامعه نیازى به دین نیست، ترویج گردید. گفتنى است سکولاریسم با دیگر اندیشههاى فلسفى، سیاسى و اجتماعى:
۱ . راسیونالیسم یا عقل گرایى و خردمدارى محض.
۲ . پوزیتویسم یا اثبات گرایى، تحقق گرایى، اعتقاد به اصالت حس و نسبیت.
۳ . لیبرالیسم یا اصالت دادن به آزادىهاى مطلق فردى در کلیه شئون.
۴ . مدرنیسم یا تجدد گرایى.
۵ . اومانیسم یا بشرگرایى و اعتقاد به اصالت انسان.
۶ . آتئیسم یا انکار قدرتهاى مافوق طبیعى و تقدس ستیزى.
۷ . سیانتیسم یا علم گرایى محض و علم محورى به معنى اخص، از نظر مبانى،خاستگاه، دیدگاه و برآیند، نقاط اشتراک بسیار؛ بلکه در پارهاى از امور با آنهاوحدت دارد.
برآیند پدیده سکولاریسم
بررسى جوامع بشرى نشان مىدهد، پدیده سکولاریسم در جوامع مختلف، پیامدهاى ذیل را در پى داشته است:
الف: الیناسیون یا از خود بیگانگى و بىهویتى.
ب: تزلزل عقاید دینى و ترویج هرهرى مذهبى.
ج: نهلیسم یا پوچگرایى.
د: ابتذال و تسلیم.
بداهت این ادعا و آشکار بودن آن ما را از ذکر نمونههاى فراوان عملى درکشورهاى جهان سوم، به ویژه دنیاى غرب بىنیاز مىسازد.
دولت چیست؟
مفهوم دولت از واژههاى پر مناقشه در مباحث سیاسى است که تعاریف مختلفى براى آن ارایه شده است و همین خود گویاى چندگانگى نظریاتى است که آن تعریفها از آنها برخاستهاند. تعریف عمومى دولت، عبارت است از: «تشکیلات حکومتى یا مجموعه قواى سه گانه مقننه و قضاییه و مجریه».برخى از اندیشمندان عرصه سیاست، دولت را این گونه تعریف مىکنند:
«دولت، اجتماع انسانهاى کم و بیش زیادى است که سرزمینى را در تصرف دایمى خود داشته و حکومت سازمان یافته دارند و بیشتر ساکنان آن سرزمین به طور عادت و یا مشروعیتى که براى آن قایلند، از آن حمایت مىکنند». رابرت دال هم گفته است:
«به نظام سیاسى متشکل از ساکنان یک سرزمین و حکومت آن سرزمین دولت گفته مىشود».
در نهایت مىتوان گفت:
«دولت آن واحدى است که ویژگىهاى زیر را دارد: جمعیت، حکومت،سرزمین، حاکمیت (انحصار قدرت)».
در هر سرزمینى که مردم آن بناى همزیستى و مدنیت داشته باشند، به ناچار بایدبه حکومت و امارت تن در دهند. این ضرورت و احساس نیاز اصلى عقلانى و مورد قبول عموم انسانهاست. بر این اساس با توجّه به خصوصیات انسان و ضرورت زندگى جمعى، لزوم دولت و قانون آنچنان بدیهى و مبرهن است که مستغنى از هر گونه استدلالمىباشد؛ زیرا حکومت، زعامت و ولایت از اساسىترین اصول تشکل هر جامعه و نیازجمعى است و با نبود آن، اجتماع و مدنیت شکل نمىگیرد. اگر انسان موجودى مدنى بالطبع است، بلاشک نیاز به حکومت و قبول زعامت و ولایت نیز در طبع او نهفته است؛
زیرا التزام به یک امر، التزام به لوازم آن نیز خواهد بود. بنابراین همزیستى و التزام به مدنیت، مستلزم پذیرش حکومت و ولایت است. کلام نورانى امیرالمؤمنین«علیهالسلام» ناظر به همین حقیقت است که مىفرماید:
«لابُدَّ لِلنّاسِ مِنْ اَمیرٍ بَرٍّ اَوْ فاجِرٍ»؛ بىتردید مردم به زمامدارى نیک یا بد نیازمندند.
سکولاریسم و جدایى دین و دولت!
جدایى دین از دولت، یکى از مشخصههاى نگره سکولاریسم است که همواره برجدایى قلمرو دین از سیاست تأکید دارد.
در اندیشه سکولاریستى، دین امرى فردى قلمداد شده و رسالت آن تنها ایجاد رابطه میان فرد و خداوند است که در آن سیاست هیچ دخالتى ندارد و دین هم نمىتواند در رقم زدن سرنوشت اجتماعى بشر و اداره امور جامعه نقشى داشته باشد.
تفکیک دین از دنیا، جدایى دین از حکومت و سیاسیت که هم اکنون مورد اتفاق کلیسا و اربابان اندیشه سکولاریسم است، محصول القائات و آموزههاى توافقى متولیان
مکتب مسیحیت تحریف شده در قرون وسطى و روشنفکران است که امروز به وسیله پیشرفت ارتباطات و به دلیل اغراض و اهداف خاصى، دامنه یافته و به صورت ابزارى در خدمت نئوکلنیالیسم یا استعمار جدید قرار گرفته و به منظور دستیابى به اهداف خاصى بدان دامن زده مىشود و متأسفانه، باورها و ارزشها و حقایق مهمى را در جهان اسلام با واژگان و تعابیر مذهبى مصطلح، دستکارى بلکه مثله نموده است.
دین و رابطه متقابل مذهب و دولت
در اندیشه توحیدى، مالکیت و حاکمیت حقیقى همه منظومه هستى از آن خداست؛ «لِلّهِ ما فِى السَّموتِ وَ ما فِى الاَرْضِ».
بر این اساس همچنان که ربوبیت تکوینى براى او ثابت است، ربوبیت تشریعى و حق امر و نهى و حکومت بر انسان نیز اولاً و بالذّات از آن خداست؛ «اِنِ الْحُکْمُ اِلاّ لِلّهِ اَمَرَ اَلاّ تَعْبُدُوا اِلاّ اِیّاهُ».
به راستى اگر خدا آفریدگار و رب و رازق انسانهاست، چرا حق امر و نهى، دستوردادن و حکم کردن نداشته باشد؟ به ویژه آن که معتقدین به خدا، بر این باورند که احکام الهى به سود خدا نیست! بلکه در جهت مصالح مردم است و احکام عادلانه، مطابق با ارزشهاى اخلاقى است، چنان که امیرالمؤمنین مىفرماید:
«اِنَّ اللّهَ اِذا خَلَقَ الْخَلْقَ غَنِیّاً عَنْ طاعَتِهِمْ وَ امِناً مِنْ مَعْصِیَتِهِمْ ِلاَنَّهُ لاتَضُرُّهُ مَعْصِیَةُ مَنْ عَصاهُ وَ لاتَنْفَعُهُ طاعَةُ مَنْ اَطاعَهُ»؛ خداوند هنگامى که مخلوقات را آفرید، از اطاعت آنان بىنیاز بود و از معصیت آنان در امان زیرا گناه هر کس که او را گناه کرد، ضررى به او نرساند و اطاعت کسى که او را اطاعت مىکند، نفعى براى او ندارد. بنابراین اگر خدا حکم کند اطاعت آن به حکم عقل، نه تنها بىاشکال بلکه لازم و ضرورى است.
بدینسان ثانیا و بالعرض افراد خاصى از انسانها حق حکومت و امر و نهى دارند که از جانب خداوند مأذون باشند، در غیر این صورت هیچ انسانى حق ندارد بر دیگر
انسانها حکم براند و هیچ کس مجاز نیست، عبودیت غیر خدا را بپذیرد چنان که امیر المؤمنین«علیهالسلام» فرمود:
«وَ لاتَکُنْ عَبْدَ غَیْرِکَ وَ قَدْ جَعَلَکَ اللّهُ حُرّاً».
براساس اندیشه توحیدى انسان نه خودى در برابر خدا مىبیند و نه به داشتهها و یافتههاى خود (عقل و علم) بسنده و تکیه مىکند. به ویژه آن که هم چراغ عقل آدمى
کم سو است و هم انسان مبتلا به فقر علمى است و هم دانش و معرفت بشرى مصون ازخطا و خرافه و اوهام نخواهد بود! اما این که رابطه دین و دولت چگونه است؟ در پاسخ باید گفت:
الف: دین دولتى
در جامعهاى که تفکر سکولاریستى حاکم است، پیداست که دولتمردان تفاهم و آشتىاى بین خود و دین احساس نمىکنند. در جوامع اسلامى هم اگر دولتمردان داراى
روحیه دینباورى نباشند یا روشنفکران بیمار و غربزدگانُ متأثر از اندیشه سکولار، زمام امور را در دست داشته باشند، دولت اصل و محور قرار خواهد گرفت و دین ابزارى
براى توجیه عملکرد دولتمردان و وسیلهاى براى فریب و جلب اعتماد و حمایت مردم خواهد شد که در خدمت دولت قرار مىگیرد! نظیر آنچه در عربستان سعودى و ترکیه و برخى کشورهاى اسلامى مستعمره و لائیک، شاهد آن هستیم.
ترویج و تبلیغ تفکر جبرگرایانه توسط بنى امیه در صدر اسلام و در ادامه توسط بنىعباس... تفسیر آیه اُولِى الاَمْر و وجوب اطاعت از امیر حاکم (هر کس که باشد)...
باوراندن شعار اَلْحَقُّ لِمَنْ غَلَبَ! تفسیر انحرافى و دلخواه از مفاهیم بلند اسلامى همچون زهد، صبر، بىاعتنایى به زخارف دنیا، توجّه به آخرت، تقوا، انتظار، قداست و معنویت
و... به منظور ایجاد روحیه بىتفاوتى و بىمسؤولیتى و سکوت و تسلیم و... در مردم!! همه و همه در راستاى اهداف حکومتهاى نامشروع و مقاصد پلید دولتهاى مستبد و حکومتهاى انحرافى است.
چنان که در صدر اسلام تفسیر کعب الاحبار یهودى از آیه کنز ، تأویل و تطبیق آیهشریفه «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرى نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِاللّهِ...» توسطسمرهبنجندب به درخواست معاویه و مطابق میل او!، جعل و تقطیع حدیث توسط ابو هریره و... همه و همه ناظر به همین حقیقت است که آنان مىپنداشتند دین باید در خدمت حکومت و سیاست حاکم باشد و الا باید با آن به مقابله برخواست!!!
چنین دینى، دین دولتى است که امام خمینى قدسسره از آن به اسلام امریکایى تعبیرفرمودند.
ب: دولت دینى
در جامعهاى که ارزشهاى دینى حاکم و مردم براستى پیرو دیناند و دین نزد آنان عزیز و به عنوان یک حقیقت در متن زندگى آنها جارى است و حضور دارد و دولت برخاسته از میان مردم است و دولتمردان به نوبه خود و به معناى واقعى کلمه متدیناند، دین اصل و محور است و دولت مبلّغ و مروّج و مُجرى احکام دین است و پیگیرى اهداف والاى دین و تحقق آرمانهاى بلند دینى را وظیفه خود مىداند.
در دولت دینى، سیاستگذارى دولت، تدبیر امور جامعه، برنامهریزى و جهتگیرىهاى فرهنگى، سیاسى، اجتماعى، تنظیم روابط با سایر دول همه و همه بر محور دین و بر اساس ارزشهاى دینى خواهد بود. دولتمردان خود را متدیّن به دین، بندگان خدا، مطیع اوامر و دستورات الهى و موظّف به اجراى فرامین الهى و احکام دینى مىدانند.
سیماى دولت دینى را در آیینه منشور حکومتى امیرالمؤمنین«علیهالسلام»
(عهدنامه على«علیهالسلام» به مالک اشتر) مىتوان به تماشا نشست و در نامههاى امیرالمؤمنین«علیهالسلام» به ولات و کارگزاران حکومتش به خوبى مىتوان نظاره کرد،
چنان که در سیره عملى و رفتار حکومتى آن بزرگوار نیز به خوبى مشهود است.امیرالمؤمنین«علیهالسلام» در نامههایش به والیان و کارگزاران، به ویژه در عهدنامهاش به مالک اشتر! نظم، امنیت، رفاه و رونق اقتصادى، آزادى، ایجاد مهر و الفت در جامعه، رعایت حقوق اقلیتها، اجراى قانون و حدود الهى، فراگیرى علوم و فنون، زمینهسازى رشد و ارتقاء معنوى مردم و ... را از وظایف دولت دینى بر مىشمارد و قویا بر اجرا و رعایت آن تأکید و اصرار مىورزد.
دولت دینى و زمینهسازى رشد جامعه
یکى از اهداف مهم دولت دینى رشد و ارتقاى جامعه است؛ رشد مادى و معنوى و ارتقاى فراگیر جامعه، مرهون مقدمات و زمینهسازىهایى است که بدون فراهم آوردن آنها، حصول رشد ناممکن است.
در ذیل به برخى از آنها اشاره مىشود:
۱ . آموزش و تربیت یکى از بسترهاى مناسب رشد جامعه، دادن آموزشهاى صحیح و به موقع و تربیت
جامعه بر پایه ارزشهاى الهى و انسانى است. امیرالمؤمنین«علیهالسلام» مىفرماید:
«اَیُّهَا النّاسُ! اِنَّ لى عَلَیْکُمْ حَقّاً وَ لَکُمْ عَلَىَّ حَقٌ فَاَمّا حَقُّکُمْ عَلَىَّ النَّصیحَةُ لَکُمْ وَ تَوْفیرُ فَیْئِکُمْ وَ تَعْلیمُکُمْ کَیْلا تَجْهَلُوا وَ تَأْدیبُکُمْ کَیْما تَعْلَمُوا»؛ اى مردم! مرا بر شما و شما را بر من حقوقى واجب است، حق شما بر من این است که از نصیحت خیرخواهانه به شما دریغ نورزم و به توزیع عادلانه ثروت کشور در میان شما بپردازم و در امر آموزش شما همت گمارم تا نادان و در ظلمت جهل نمانید و شما را تربیت کنم تا شیوه صحیح زندگى را فرا گیرید.
امام على«علیهالسلام» در خطبه ۲۳۸ نهج البلاغه، ضمن نکوهش و سرزنش شامیان که آنان را به دلیل سیاست خشن و مزورانه و استثمارگرانه معاویه و حزب او،درشت خویانى پست و بردگانى فرومایه، توصیف مىکند، مىفرماید:
«مِمَّنْ یَنْبَغى اَنْ یُفَقَّهَ وَ یُؤَدِّبَ وَ یُعَلِّمَ وَ یُدَرِّبَ وَ یُوَلِّىَ عَلَیْهِ وَ یُؤْخَذَ عَلى یَدَیْهِ...»؛ شامیان، مردمى که سزاوار بودند اسلام و احکام دین را به خوبى بیاموزند و تربیت صحیح شوند و دانش را فراگیرند و کار آزموده گردند و الگو داشته باشند و رهبرى خیر خواه و دلسوز، دستشان را بگیرد و آنها را به کار مفید وا دارد... .
حضرت در این فراز نورانى در حقیقت با اندوه به وظایف و رسالت دولت دینى و دولتمردان متعهد و خیرخواه اشاره مىکند، اما وضع و سرنوشت شامیان آن چنان که در نگاه على«علیهالسلام» توصیف شدهاند، محصول حاکمیت دولتى بود که از دین، استفاده ابزارى مىکرد و براى فریب و اغفال و استحمار و استثمار تودهها، دین را به استخدامخویش در آورده بود!!
۲ . ترویج فرهنگ قسط
در نگاه اندیشه دینى، در جامعه، باید اختلاف طبقاتى و تبعیض و بىعدالتى رخت بر بندد و در همه سطوح، عدالت اجرا شود، پس باید دولت قیام به قسط کند،تا مردم در سایه آموزش و تربیت صحیح، قائم به قسط شوند و در اقامه و بسط آن بکوشند و فرمان خدا (قیام مردم به قسط) تحقق یابد و مطلوب همگان (عدالت اجتماعى)، چنان که دستور خدا و رسالت پیامآوران الهى و ایدهآل همه انسانهاى آزاده و حق طلب بوده و هست، حاصل شود.
بر اساس آیه شریفه:«لَقَدْ اَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ اَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ
وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النّاس بِالْقِسْطِ وَ اَنْزَلْنَا الْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ وَ لِیَعْلَمَ مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ اِنَّ اللّهَ قَوِىٌّ عَزیزٌ»؛ همانا ما پیامبران خود را با ادلّه و معجزات فرستادیم و برایشان کتاب و میزان عدل نازل کردیم تا مردم را به راستى و عدالت بر انگیزانند و آهن را که در آن هم سختى کار و زار و هم منافع بسیار براى مردم است، آفریدیم تا معلوم شود چه کسى خدا و رسولش را در پنهان (با ایمان قلبى) یارى خواهد کرد همانا خدا بسیار قوى و مقتدر است. باید دولت دینى براى تحقق عدالت تلاش کند، در آن صورت مردم با آغوش باز پذیراى حکومت عدل خواهند بود و حکومت دینى را بر هر سیستم سیاسى و ادارى ترجیح خواهند داد و حقوق متقابل دولت اسلامى را رعایت خواهند کرد و در تقویت و نگهدارى آن خواهند کوشید و براى حفظ و بقاى آن تا سر حد جان، فداکارى خواهد نمود و تحت تأثیر تبلیغات بدخواهان قرار نگرفته و به خدعه معاویههاى هر عصرى، تن در نخواهند داد و آمال و آرزوها و آرمانهاى انسانى و الهى خویش را در سایه تلاش و خدمات صادقانه دولت ، تدریجا محقق خواهند یافت. امیر المؤمنین«علیهالسلام» در فرازى از خطبه ۲۱۶ نهج البلاغه مىفرماید:
«فَاِذا اَدَّتِ الرَّعِیَّةُ اِلَى الْوالى حَقَّهُ وَ اَدّى الْوالى اِلَیْها حَقَّها عَزَّ الْحَقُّ بَیْنَهُمْ وَ قامَتْ مَناهِجَ الدّینِ وَ اعْتَدَلَتْ مَعالِمَ الْعَدْلِ وَ جَرَتْ عَلى اِذْلالِها السُّنَنِ فَصَلُحَ بِذلِکَ الزَّمانوَ طمَعَ فى بَقاءِ الدُّولَةِ وَ یَئِسَتْ مَطامِعَ الاَعْداءِ»؛ پس آنگاه که مردم حقوق دولت و حکومت را رعایت کنند و دولت نیز متقابلاً حقوق مردم را مراعات نماید، حق در میانشان قوى و نیرومند خواهد شد و جادههاى دین صاف و بىدست انداز مىگردد! علائم و نشانههاى عدالت اعتدال مىپذیرد و راه و رسمها، درست در مجراى خویش به کار مىافتد. بدین ترتیب جامعه اصلاح مىشود و امور مردم سامان مىپذیرد و مردم در حفظ و بقاى دولت خواهند کوشید و دشمنان مأیوس مىگردند.
۳ . اطلاعرسانى؛ ارتقاى بینش و افزونى توان تحلیل سومین بستر مناسب رشد همه جانبه، بالا بردن سطح افکار عمومى جامعه و وسعت افق دید و ایجاد بینش عمیق و ارتقاى فکرى جامعه است که مردم با مسایل و قضایا، لب نگرانه و ژرف اندیشانه برخورد کنند و واقعبینانه به تحلیل حوادث و رخدادها بپردازند و بدانند که بر خلاف شعارهاى فریبنده سیاستبازان کاسبکار، انسان براى خداست، چنان که خداوند، جهان هستى را براى انسان آفریده و آن را مسخّر او قرار داده است،انسان باید در خدمت دین خدا باشد، چنان که دین نیز براى هدایت و تنظیم امور مادى و معنوى انسان تشریع شده است. نه آن که به صورت یک طرفه، خدا و دین براى انسان و ابزارى در خدمت ارضاى غرایز او باشند. چنان که امیرالمومنین«علیهالسلام» به برخى ازاصحاب خود فرمود:
«من خود و شما را براى خدا مىخواهم ولى شما مرا براى خود مىخواهید». امام خمینى قدسسره نیز مىفرماید:
«مقصد را مقصد الهى کنید، براى خدا قدم بردارید».
«در اسلام معیار، رضایت خداست و نه شخصیتها... ما معیارها را باید معیارهاى الهى قرار بدهیم».
«ما باید بنده خدا باشیم و همه چیز را از خدا بدانیم... و باید در راه خدمت به او باشیم».
۴ . آمادهسازى نیروهاى کارآمد مهرههاى واجد شرایط و نیروهاى کارآمد و مفید براى اشغال مناصب و پستهاو قبول مسئولیت، شناسایى و تربیت شوند که داراى دو خصیصه برجسته ذُوالاَیْدى وَ الاَبْصار باشند. بر این اساس، کارگزاران دولت دینى باید داراى دو ویژگى بصیرت و قدرت باشند.
اول) بصیرت: مدیران و کارگزاران لایق باید بصیر و واقعبین و موقعیتشناس بوده و تنگ نظر و ظاهر بین نباشند تا در مقام عمل و اجرا به افراط یاتفریط کشیده نشوند.
ضرورت تفقّه در دین و مطالعه در تاریخ معاصر و گذشته و اطلاع از سرنوشت گذشتگان، بررسى اوضاع جهان معاصر و... براى پیدایش اکسیر بصیرت در فرد است.شاید بتوان ادعا کرد مهمترین ویژگى امام خمینى و رمز اصلى موفقیت او همین تفقه در دین بود، نه اجتهاد و تفقّه در احکام فرعى فقط.
دوم) دارا بودن قدرت، شهامت و جرأت: تا بتوانند تصمیمات مهم اتخاذ کرده و کارهاى بزرگ را به انجام رسانند، چنان که قرآن مجید حضرت یوسف را با همین ویژگىها ستوده، مىفرماید:
«وَ قالَ الْمَلِکُ ائْتُونى بِهِ اَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسى فَلَمّا کَلَّمَهُ قالَ اِنَّکَ الْیَوْمَ لَدَیْنا مَکینٌ اَمینٌ قالَ اجْعَلْنى عَلى خَزائِنِ الاَرْضِ اِنّى حَفیظٌ عَلیمٌ»؛ پادشاه گفت: یوسف را نزد من آورید تا او را از خاصان خود گردانم، چون او را ملاقات کرد به او گفت: تو امروز نزد ما امین و قدرتمند خواهى بود. یوسف گفت: مرا به خزانهدارى منصوب کن که من قادر بر حفظ آن و دانا و بصیرم.
دولت دینى و مساجد
از آن جا که مراکز دینى به ویژه مساجد از همان آغاز یعنى از زمان پیامبر اکرم«صلىاللهعلیهوآله» و تأسیس اوّلین مسجد تا به امروز، بهترین و مناسبترین مدرسه تربیت انسانها و مستحکمترین سنگر گسترش دین و انقلاب اسلامى بوده و هست، بر دولت دینى فرض است که در حفظ و تقویت و رونق مساجد بکوشد و از هرگونه مساعدت و معاضدت نسبت به ساماندهى امور مختلف آن دریغ نورزد.
پیامبر گرامى اسلام«صلىاللهعلیهوآله» وقتى از مکه به مدینه هجرت فرمود، در اوّلین اقدام دست به تأسیس مسجد زد و بنیانگذارى اولین حکومت اسلامى را با پى نهادن مسجدآغاز کرد و مسجد را معبد، مرکز حکومت، مجلس شور و مشورت، مرکز سازماندهى نیروها، محل ملاقاتها، کانون تعلیم و تربیت، مصلاى جمعه، مرکز قضاوت و رتق و فتق امور مردم و دفتر کار خود قرار داد و از آن بهرهبردارى چند منظوره نمود.
در طول تاریخ نیز على رغم حاکمیت حکّام غاصب در بلاد اسلامى، مساجد،مرکز ثقل اجتماع جوانان و کانون نشر فرهنگ و معارف اسلام و محل تعلیم و تربیت و وعظ و خطابه و اندرز بوده است.
انقلاب بىبدیل اسلامى ما نیز از مساجد شروع و در مساجد بالنده شد و تکامل یافت و با پشتیبانى مساجد پیروز گردید و به حیاتش ادامه داد.
تمام انتخابات در طول سالیان گذشته پس از پیروزى انقلاب و تعیین سرنوشت کشور با انتخاب نمایندگان مجلس شوراى اسلامى، مجلس خبرگان، ریاست جمهور
و شوراهاى اسلامى و ... در مساجد بوده است.
در هشت سال دفاع مقدس که ویرانگرترین جنگها توسط حزب بعث عراق و صدام ، با حمایت مستقیم و غیر مستقیم ۳۳ کشور به سرکردگى شیطان بزرگ، امریکاى جنایتکار به جمهورى اسلامى نو پاى ما تحمیل شده بود، اصلىترین نقش در اداره جنگ و تأمین امکانات و سازماندهى نیروها و پشتیبانى همهجانبه ازرزمندگان جان بر کف را مراکز دینى و مصلاهاى جمعه، به ویژه مساجد ایفا مىکردند.
مردم فداکار و ایثارگر ما کمکهاى نقدى، غذا، لباس و دیگر اقلام کمکى خود را به تناسب ایام سال و با در نظر گرفتن ۱۲۰۰ کیلومتر خطوط جنگى، براى ارسال به جبههها به مساجد تحویل مىدادند. خواهران پر شور و حماسهآفرین و زینبگون ما با حضور در مساجد، به صورت گروهى در طول روز، به بستهبندى خشکبار و بافتن پوشاک گرم و دوختن لباس رزم و البسه مورد نیاز رزمندگان همت مىگماردند و زحمت مىکشیدند.
بىسبب نیست که یکى از تئوریسنهاى برجسته امریکایى در نطقش، خطاب به سردمداران امریکا با تلخى، زبان به اعتراف مىگشایدواظهارمىدارد:
«امریکا على رغم تجارب جاسوسى و اطلاعاتى سازمان دویست ساله CIAدر شناخت انقلاب اسلامى ایران، اشتباه کرده و از دو اهرم نیرومند محراب و منبر غفلت
نموده است!!».
و این دو در پایگاهى عظیمى به نام مسجد قرار دارد که در شبانه روز به تناسب ایام، اقشار مختلف مردم و خیل جستجوگران حقیقت و تشنگان معارف قرآن و شیفتگان رهآورد وحى و دانش اهل بیت«علیهمالسلام» را صف اندر صف، پشت سر امام جماعت درمسجد فرا مىخواند و پاى منبر وعظ و خطابه گرد مىآورد.
پیدایش مراکز موازى مساجد و وظیفه دولت اسلامى گر چه امروز با تأسیس فرهنگسراها و مراکز متعدد فرهنگى و تعدد کانالهاى مختلف تلویزیونى و ماهواره و اینترنت و اینترانت و... و تعدد و تنوع برنامههاى آموزشى و پرورشى، سرگرمىهاى متنوع و برنامههاى ورزشى و تفریحى با سرمایهگذارىهاى کلان و جذب امکانات فرهنگى به منظور اجراى طرحهاى گوناگون، بسیارى از جوانان، جذب آن مراکز و امکانات شدهاند.
و همین خود یکى از عوامل خلوت شدن برخى از مساجد از حضور جوانان است که در آسیبشناسى مساجد و مراکز دینى مىتوان از آن نام برد، به ویژه اگر نسل جوان ما از نقطه نظر علوم و معارف اسلامى، دیانت و معنویت در آن قبیل مراکز اشباع نشوند و ازآموزههاى صحیح تأثیر نپذیرند ولى در عین حال اگر بخواهیم نسل نوخاسته و جوانان عزیز، این سرمایههاى عظیم و ثمین که آیندهسازان جامعه و وارثان خون و حماسه و ایثارند، در عصر انفجار تبلیغات و اطلاعات و سهل الوصول بودن شبکههاى ارتباطى کامپیوتر، ماهواره، اینترنت و هجوم بىرحمانه، بلکه به تعبیر رساتر رهبر معظم انقلاب شبیخون فرهنگى و اعتیاد و انحرافات اخلاقى و ابتذال فرهنگى و ناهنجارىهاى رفتارى بیمه کنیم، باید زمینههاى سلامت روانى و بستر رشد اخلاقى و معنوى آنها را هموار و مهیا سازیم که یکى از بهترین زمینهها و سالمترین بسترهاى تأمین سلامت نسل جوان
و نوجوان کشور و بستر مناسب رشد دینى آنها، مساجد و سایر مراکز دینى است.
از این روى بر دولت فرض است که و با فراهم آوردن امکانات و حل مشکلات و معضلات و ارایه خدمات، در تقویت و رونق این نهاد عظیم فرهنگى و این پایگاه مهم سیاسى ـ اجتماعى، دلسوزانه همّت گمارد و از هیچ تلاشى فرو گذار نکند. و این به معنى دخالت دولت در سیاستگذاریها و برنامهریزىهاى مساجد نیست ومساجد به سمت دولتى شدن پیش نمىروند، بلکه همچنان که مساجد نقطه شروع انقلاب و ضامن بقاى آن تا کنون بوده و خود را موظّف به حفظ و صیانت از خون بهاى شهیدان و دستاوردهاى انقلاب و حاصل زحمات معمار بزرگ انقلاب دانسته و مىدانند و حفظ نظام اسلامى را بر خود، اوجب واجبات و اعظم فرائض تلّقى مىکنند.