سرویس گزارش تصویری

پنج سر الهی در صلح مدبرانه امام حسن(ع) به روایت آیت الله صافی گلپایگانی

(جمعه ۹ فروردین ۱۳۹۲) ۱۶:۴۱

نوشتاری از آیت الله صافی گلپایگانی به مناسبت پانزدهم ماه رمضان، میلاد امام حسن(ع)

 در این نوشتار به تبیین جنگ و صلح از دیدگاه اسلام پرداخته شده است. بخشی از این نوشتار که اسراری درباره صلح امام حسن(ع) را مطرح کرده است در ادامه می خوانید.

«اسرار صلح امام»

    تکلیفی الهی

صلح امام علیه السّلام یک تکلیف الهی و وظیفه شرعی بود که امام در آن شرایط و احوال، ناگزیر شد آن را بپذیرد یا به عبارت دیگر، شرایط و اوضاع، این مسأله را بر امام تحمیل کرد و بر حسب حدیث مشهور و مسلّم اهل سنّت، پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم از آن خبر داده و او را به سیادت و آقایی و اصلاح‌گری معرّفی فرموده است. این روایت به این مضمون است: «اِنَّ ابْنی هذا سَیِّدٌ یُصْلِحُ اللهُ بِهِ بَیْنَ فِئَتَیْنِ» اَوْ «بَیْنَ فِئَتَیْنِ عَظَیمَتَیْنِ؛ به درستی که این پسرم (امام مجتبی علیه السّلام) آقایی است که خداوند به وسیله او بین دو گروه (بزرگ)، صلح می افکند.

در شرایطی که صلح، برای مصلحت عموم لازم باشد، اگر سران هر دو طرف، پا در رکاب لجاج بگذارند و کینه‌توزی پیشه سازند، صلح برقرار نخواهد شد. فقط در صورتی صلح برقرار می ‌ود که یا هر دو طرف، حسن نیّت داشته باشند یا یکی از آن‌ها خیر و مصلحت جامعه را در نظر بگیرد و آن را بر حیثیّت و شؤون شخصی خود مقدّم بدارد و هر چه طرف مقابل لجاجت می کند، او از خود گذشت و فداکاری نشان دهد.

در این میدان، به طور قطع معاویه کسی نبود که برای خیر و صلاح جامعه دست از خلافت و پادشاهی و نیّات خبیث خود بردارد و حق را به صاحبش بسپارد. او در راه رسیدن به مقصدش، نه خدا و پیغمبر و نه مصلحت مسلمانان را در نظر می‌گرفت و همه چیز را فدای حبّ جاه و ریاست طلبی خود می‌ساخت و از این‌که عموم شیعه و هواداران اهل بیت و حتّی عموم مسلمانان را قتل عام کند، باکی نداشت و اگر تا حدودی بازی با الفاظ اسلامی می‌کرد، به خاطر ریاست و حکومت بود و اگر ریاست و حکومتش در خطر می‌افتاد، به آن الفاظ نیز کاری نداشت. قهراً و طبعاً در چنان موقعیّتی تنها کسی که جانب مصلحت را رعایت می نمود، امام بود.
ظهور این خصلت عظمی از آن حضرت با وجود سوابق درخشان، مقام امامت و عهده‌داری حفظ اسلام، عجیب و شگفت‌انگیز نبود. اگر امام علیه السّلام مصلحت اسلام را در نظر نگیرد، پس چه کسی به آن اهمیّت می‌دهد؟

    ضعف و تفرقه سپاه اسلام

صلح امام حسن علیه السّلام وقتی انجام گرفت که سپاه معاویه در همکاری و یاری او اتّفاق و اتّحاد داشتند در حالی که لشکر امام علیه السّلام به واسطه فتنه‌های بزرگی که علل آن تغییر مسیر خلافت پس از رحلت رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم از مسیر واقعی و شرعی بود، گرفتار ضعف و سستی و نفاق و اختلاف و تفرقه گردید و به واسطه حوادثی مانند فتنه طلحه و زبیر و عایشه (جنگ جمل) و فتنه معاویه (جنگ صفّین) و فتنه خوارج (جنگ نهروان)، و شهادت بسیاری از اعلام و رجال اسلام و صحابه و شیعیان و دوستان واقعی اهل بیت، و نفوذ منافقین و وضع و موقف اهل حق، بسیار حسّاس و خطرناک شده بود و مؤثّرترین ضربه‌ای که به روحیه لشکر امام علیه السّلام خورد، شهادت امیرالمؤمنین علیه السّلام بود.

علاوه بر این جنگ‌هایی که می‌کردند، سود مادّی و غنیمت نمی‌بردند و معلوم است در چنین وضعی، پیروزی بر لشکر معاویه که روحیه‌اش با پول و رشوه، قوی و دلگرم بود، بسیار بعید و بلکه محال بود و در نهایت، نتیجه‌ای جز کشته شدن بقیّه اصحاب واقعی امام علیه السّلام و ضعف اهل حق نداشت.

    اوج انحطاط اخلاقی مردم

انحطاط اخلاقی در آن زمان به حدّی رسیده بود که تقریباً از هیچ کس انتظار نمی‌رفت برای حق، مردانه فداکاری و جان نثاری نماید. آنان مردمی بودند که حقّ مرد فداکار و دادگری چون علی علیه السّلام را نشناختند و ایشان را آن همه رنج دادند.
در چنین موقعیّتی امام علیه السّلام با مردمی که در چنین جهنّم انحطاط فکری و خلقی سقوط کرده بودند، چه کاری انجام می‌داد و چه اصلاحاتی را آغاز می‌نمود؟ و چگونه هجوم معاویه را از بلاد اسلام دفع می‌کرد؟

    خطر سقوط اسلام و کشورهای اسلامی

به فرض اگر جنگ ادامه می‌یافت و اصحاب امام نیز پایداری می‌کردند، در آن صورت نیز فاصله بین پیروزی اصحاب حق بر اهل باطل زیاد بود و با ادامه آن محاربات، کشورهای اسلامی در خطر سقوط قرار می‌گرفت و زحمات پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم و امیرالمؤمنین علیه السّلام به هدر می‌رفت؛ زیرا نفوذ معاویه زیاد شده بود. آن حضرت در این باره فرمود: «اِنّی خَشیتُ اَنْ یَجْتَثَّ الْمُسْلِمُونَ عَنْ وَجْهِ الاْرْضِ؛ ترس آن را دارم که مسلمانان از روی زمین محو شوند.»

     سیاست اسلامی امام

پیروزی امام علیه السّلام بر معاویه در صورتی امکان‌پذیر بود که آن حضرت، روش شرعی امامت را ـ که روشی خدا پسند بود ـ ترک کند و مکر و خدعه را سر لوحه برنامه های خود قرار دهد و تجاوز، جور و ستم و دروغ و خیانت را در امور خود داخل نماید. معاویه و سایر ریاست‌طلبان و جاه‌پرستان برای نیل به هدف پلید خود و حکومت بر مردم، از هیچ خیانت و جنایت، فریبکاری و دروغ و ستمگری و قانون شکنی باکی نداشتند و در نظر آنها هر چه محیط آلوده‌تر می‌شد و مردم به مصالح و اغراض شخصی خود علاقمندتر می‌شدند و رشد فکری و اجتماعی آنان در همان سطح پایین نیز رکود می‌کرد، نهایتاً زمینه برای پیشرفت سیاست‌های مزدورانه و خائنانه آنان بیشتر می‌شد.

این افراد، نظم و قانون و امنیّت و همه مفاهیم مورد علاقه بشر را وسیله گسترش تسلّط خود می‌ساختند و نظم و امنیّتی را می‌خواستند که از استثمار آنها محافظت کند و بدین وسیله قانون، عدالت، آزادی و حقوق جامعه بشریّت را استهزا می‌کردند. امّا سیاست اهل بیت، سیاست و روش علی و حسن و حسین علیهم السّلام و سایر مردان خدا، به تمام معنا ضدّ این سیاست بود.

این مردانِ حقیقت و عدالت، سیاست و روششان، حفظ مصالح اجتماع و آسایش واقعی و احترام به حقوق و برقراری عدالت و مساوات بود و در سیاست آنان هیچ جایی برای مکر و خدعه، دروغ و ظلم وجود نداشت. عملاً نیز اهداف عالی این سیاست در مدّت خلافت ظاهری امیرالمؤمنین علیه السّلام معلوم شد و طبق نصوص و متن تعالیم اسلام، سازنده مترقّی‌ترین اجتماعات صد در صد انسانی بود. چنین سیاستی به واسطه اسبابی که از سی سال پیش تا آن روز، حکومت‌طلبان و دنیاپرستان پیش آورده بودند، طرفدار نداشت و جز عدّه معدودی، کسی خواستار آن نبود و علّت پیشرفت معاویه نیز، همین علل و اسباب بود، نه قوّت سیاست و زیرکی او.

.......................

آنچه بیان شد مختصری از اسرار و علل صلح امام علیه السّلام بود. در پایان اشاره به این نکته لازم است که صلح در شرایطی صورت گرفت که از روی ناچاری و برای حفظ مصالح مهم انجام گرفت و شرایطی که امام علیه السّلام به معاویه فرمود و معاویه هم آنها را قبول کرد، شرایط بسیار حسّاس و پر ارزشی بود و اگر چه معاویه به این شرایط عمل نکرد، ولی این عهدنامه وثیقه ای بود که روش معاویه را محکوم ساخت و او را از این‌که امیرالمؤمنین و خلیفه پیغمبر معرفی شود، خلع ساخت و خیانت‌ها و عمل‌نکردن به تعهداتش را آشکار ساخت و در عین حال این عهدنامه، اتمام حجّت و سندی به نفع شیعه شد و مستمسکی بود که اعمال خلاف معاویه تا حدّی با آن کنترل می‌شد و زبان اعتراض مردم را به او باز نگاه می‌داشت.

پایگاه اطلاع رسانی آیت الله صافی
تعداد بازدید : ۳۷۰

تازه ترین

ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید

پربازدیدترین