به گزارش پایگاه تخصصی مسجد،آیتالله سیدجمالالدین دینپرور مدیر بنیاد بینالمللی نهجالبلاغه در گفتوگو با ایکنا
ضمن اشاره به ابعاد معنوی و اخلاقی شخصیت آیتالله مرتضی تهرانی به توضیح
درباره نحوه ارتباط و آشنایی خود با ایشان پرداخت و عنوان کرد: ما از اوایل
طلبگی با پدرشان مرحوم حاج میرزا عبدالعالی آشنایی داشتیم و گاهی محضر
ایشان رفتوآمد داشتیم و در جلساتشان شرکت میکردیم. این ارتباط از اوایل
طلبگی وجود داشت و از همان زمان بنده با ایشان آشنایی داشتم.
وی افزود:
وقتی برای تحصیل به شهر قم سفر کردم و در مدرسه حجتیه ساکن شدم مرحوم
حاجآقا مرتضی و حاجآقا مجتبی در طبقه دوم مدرسه حجتیه حجره داشتند و
قهراً میان ما رفتوآمد وجود داشت و بنده در برخی جلسات خدمت ایشان
میرسیدم. مضافاً اینکه طلاب روزهای پنجشنبه و جمعه یک درسهای جنبی
داشتند. بنده روزهای پنجشنبه و جمعه خدمت حاجآقا مرتضی علم کلام
میخواندم. قسمتی از شرح تجرید را خدمت ایشان خواندم.
آیتالله
دینپرور تصریح کرد: ایشان هم مسلط به محتوا بودند و هم بیانشان یک بیان
جالب و شیرین بود و هم از نظر اخلاق و رفتار ویژگیهایی داشتند که جلسات
درس ایشان جاذبه داشت. وقتی ایشان به تهران تشریف آوردند گاهی که در
منزلشان جلساتی برگزار میشد و ما توفیق پیدا میکردیم خدمتشان میرسیدیم.
گاهی هم ایشان به مدرسه ما میآمدند.
وی در خصوص شخصیت علمی آیتالله
تهرانی اظهار کرد: ویژگی ایشان این بود که از نظر استعداد در سطح بالایی
بودند. خودشان میگفتند وقتی من درس میخوانم نیازی به مطالعه ندارم، هر چه
استاد در جلسه درس میگوید متوجه میشوم و هر سوالی شود میتوانم جواب
بدهم. این نکته خیلی مهمی است. مسئله استعداد مهم است. برخی باید ساعتها
مطالعه کنند تا به یک جایی برسند اما بعضیها همین که کلام استاد را
میشنوند متوجه مطلب میشوند.
دینپرور در پاسخ به این پرسش که چرا
ایشان برای مرجعیت خود اقدام نکرد توضیح داد: این یک بحث مهمی است. مرحوم
آیتالله اراکی که سالها در شهر قم درس خارج فقه و اصول داشتند اصلا به
فکر مرجعیت نبودند و اقدام نمیکردند تا در آخر مجبور شدند در یک زمان خاصی
این وظیفه را بر عهده بگیرند. خیلی افراد هستند که خود را در صراط مرجعیت
قرار نمیدهند. از مرحوم آیتالله بروجردی نقل میکردند که ایشان قسم
خوردند والله من یک قدم برای مرجعیت خودم برنداشتم. آیتالله مرتضی تهرانی
هم سعی خود را معطوف تربیت و هدایت و رشد طلاب و جامعه کردند و بدین جهت
علاقه به مرجعیت نداشتند.
وی در خصوص ویژگیهای اخلاقی آیتالله تهرانی
گفت: علاوه بر جنبههای علمی و تبلیغی که در وجود ایشان بود یک نکتهای که
توانست جوانان را جذب ایشان کند اخلاق و برخوردهای صمیمیای بود که با مردم
داشتند؛ یعنی وقتی با یک جوان معمولی معاشرت میکردند طوری برخورد داشتند
که انگار با هم رفاقت دارند و همسن هستند. هیچ وقت برای خودشان وجههای
نمیگرفتند که مثلا من یک شخص علمی هستم. این خیلی مهم است. از زمره اخلاق
انبیا این است که با مردم عادی همسفره و همسخن میشدند. این رفتار از نظر
تربیتی نقش بسیار مهمی در جامعه دارد و قشر زیادی از مردم با همین اخلاق و
روش ایشان تربیت میشدند و در صراط مستقیم قرار میگرفتند.
مدیر بنیاد
نهجالبلاغه در خصوص جنبههای معنوی شخصیت آیتالله تهرانی توضیح داد:
افرادی که در این وادی سیر میکنند کتوم هستند و این مسائل را ابراز
نمیکنند. هرچه درجه معنویت و عرفان بالا برود ظهور و بروزش کمتر میشود.
سخنرانی ایشان نشان میداد در باطن یک سوز و گدازی دارد که به زبان و بیانش
جاری میشود. این ارادت جرقهای است که از باطن سوزان و پر تحرک بر
میآید.
وی افزود: این افراد سعی میکنند در جامعه مثل یک فرد عادی
شناخته شوند. منزل ایشان در شمیران بود. من در خاطر دارم وقتی میخواستند
برای نماز به بازار بروند پیاده به میدان تجریش میآمدند و سوار اتوبوس
میشدند. این نشان میدهد که شخص نمیخواهد برای خودش عنوانی کسب بکند. به
نظر من بزرگترین درس اخلاق همین است که چنین شخصیتی از منزلش پیاده راه
میافتاد به میدان قدس میرفت و مانند سایر مردم سوار اتوبوس میشد. به
نظرم این بهترین جلسه درس اخلاق است.
وی در خصوص منش سادهزیستی
آیتالله تهرانی عنوان کرد: روایت داریم: «من سعاده الرجل سعه داره» یعنی
از سعادت مرد این است که خانه وسیع داشته باشد. ایشان خانه وسیعی داشتند
اما از نظر لوازم زندگی بسیار ساده بودند. مضاف بر اینکه خانه ایشان در
اختیار مردم بود. کل خانه در اختیار مردم بود. هر هفته مردم به منزل ایشان
میآمدند. ما افرادی داریم که خانههای گرانقیمتی دارند اما کسی رنگش را
هم نمیبیند. ضمن اینکه امکاناتی که ایشان داشتند از وجوهات شرعیه نبود.
ایشان خویشاوندی داشتند که این امکانات را در اختیارشان قرار داده بود.
دینپرور
درباره اهتمام آیتالله تهرانی نسبت به مشکلات مردم گفت: ایشان نسبت به
مردم خصوصا طلاب مساعدتهایی داشتند؛ از جمله هر سال با کمک ایشان برای
هفت، هشت نفر از طلاب منزل تهیه میکردیم. ایشان نسبت به سوالات و مشکلات
مردم یک حساسیت خاصی داشتند. مثلا یک نفر از ایشان سوالی پرسیده بود. ایشان
میگفت من سه روز درباره سوال شما فکر میکردم و شب و روز من را سوال شما
مشغول کرده بود. این خیلی مهم است. کسی که در یک سطح عالی قرار دارد روزها
درباره سوال یک جوان فکر کند و در پی حل آن باشد.
وی در پیان گفت: ما
امروز بیش از هر چیز به مسائل اخلاقی و ایمانی نیاز داریم. خوشبختانه در
همین تهران افرادی داریم که اهل معنا هستند منتهی هیچ وقت خودشان را مطرح
نمیکنند و جاذبههای ظاهری هم ندارند. افراد باید درصدد باشند اساتید را
بنشاند یا با اهل فن مشورت کنند. در همین شهر افرادی را داریم که گمنام
هستند اما میتوانند مربیان اخلاقی جامعه باشند.
انتهای پیام/