به گزارش پایگاه تخصصی مسجد، علیرضا برومند؛ میثَم تمّار اَسَدی کوفی، از یاران امام علی(ع)، امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع)، که پیش از واقعه کربلا در کوفه به شهادت رسید. او در کوفه خرما فروشی میکرد. کرامات و پیشگوییهایی به او نسبت دادهاند. او به دستور ابن زیاد به دار آویخته شد. مرقد میثم تمار، در نزدیکی مسجد کوفه قرار دارد. به مناسبت شهادت میثم تمار، که 22 ذیالحجه مصادف با 22 شهریور ماه است و به منظور آشنایی بیشتر با این صحابه مخلِص امیرالمؤمنین(ع) با حجتالاسلام سید حیدر حسینی وفایی، امام جماعت مسجد انبیاء محله نیروهوایی گفتگویی انجام دادیم که در ادامه میآید.
امام جماعت مسجد انبیاء گفت: درباره شخصیتهایی مثل میثم تمار سخن گفتن اگر اغراق نباشد. مثل این میماند که خورشید را میخواهی از یک دریچه کوچکی عبور دهی یا آب دریا را با پیمانه ، پیمانه کنی این گونه افراد مخصوصا میثم وصل به مبدع هستند.
حجتالاسلام حسینی وفایی ادامه داد: میثم یعنی یک اقیانوس یک شخصیت والای تصور نه به این معنا که به پای معصوم برسد. جایگاه معصوم بالا است.
امام جماعت مسجد انبیاء در پاسخ به این سؤال که چی شد که میثم تمار، میثم تمارشد؛ تشریح کرد: میثم در اصل آنچه که علما نوشتند و مرحوم علامه مجلسی در کتاب «جلاء العیون» از کتابهای دیگر نقل کرده است. غلام زنی از بنیاسد بود؛ امیرمؤمنان علی (ع) او را خرید و آزاد ساخت. بعد سؤال کرد اسم تو چیست؟ عرض کرد اسم من سالم و کنیهام ابوسالم است؛ امیرالمؤمنین فرمودند: پدر تو عجمی هست اسم تو را میثم گذاشته است و رسول اکرم(ص) هم اسم تو را میثم گذاشته است همان اسم را برای خود انتخاب کن.
حجتالاسلام حسینی وفایی در پاسخ به این سؤال که چرا میثم، تمار نام گرفت؛ گفت: تمار، شغل میثم بود چون در کوفه نخلدار بود به میثم تمار شهرت یافت.
وی ادامه داد: این بزرگوار از صحابهی جان بر کف، خالص، مخلِص و فدایی مولا امیرالمؤمنین علی(ع) و دارای لیاقتی بوده است که امیرالمؤمنین(ع) ایشان را با اسرار خفیه الهی و علوم غیبیه آگاه کرده است.
امام جماعت مسجد انبیاء افزود: میثم تمار به ابنعباس میگوید: از من سؤال کن تا برای تو بگویم از قرآن، مولای من امیرالمؤمنین(ع) به من یاد داده است. ابن عباس دفتری آورد و شروع کرد به نوشتن. میثم گفت: ابنعباس چگونه از حال تو آن زمانی که ببینی مرا با 9 نفر دیگر به دار میکِشند. ابن عباس گفت: کهانت میگویی کاغذ را پاره کرد میثم گفت کاغذ را پاره نکن اگر آن چیزی که گفتم به عمل نیامد بعد کاغذ را پاره کن.
حجتالاسلام حسینی وفایی گفت: امام حسین(ع) از مدینه، عازم مکه و از مکه عازم کوفه شد. 10 روز پیش از ورود امام حسین(ع) به کربلا میثم به دست عبید الله بن زیاد به شهادت رسید.
وی ادامه داد: عبیدالله بن زیاد وقتی وارد کوفه شد احوال میثم را سؤال کرد. شخصی بود به نام مُعرِف، که عبیدالله به آن گفت میثم کجاست؟ معرف گفت میثم به حج رفته است. عبیدالله بن زیاد گفت باید میثم را به من تحویل بدهی؛ اگر به من تحویل ندهی من تو را میکشم. معرف از کوفه به قادسیه رفت و میثم برای حج رفته بود. وقتی میثم به قادسیه آمد میثم را گرفت و تحویل عبیدالله داد.
امام جماعت مسجد انبیاء اضافه کرد: پیش از اینکه میثم تمار، به حج برود به خانه امسلمه(زوجه پیغمبر) آمد. میثم حال امام حسین(ع) را پرسید. امسلمه گفت: امام حسین(ع) مکه رفته است. میثم گفت برای من و او مسئلهای و حالتی هست که باید او را دیدار کنم یعنی همان شهادت. وی ادامه داد: امسلمه دستور به کنیزش داد و گفت عطر بیار و محاسن میثم را معطر کن.
مختار و میثم تمار در زندان ابنزیاد
حجتالاسلام حسینی وفایی گفت: عبیدالله، میثم و مختار ثقفی را زندانی کرد. میثم به مختار گفت مختار تو از زندان رها میشوی و این مرد را میکشی و خون امام حسین(ع) را مطالبه میکنی اما من کشته میشوم عبیدالله دستور داد که مختار را اعدام کنند ناگهان نامهای از یزد رسید که مختار را آزاد کنید، عبیدالله، مختار را آزاد کرد.
وی ادامه داد: میثم را پیش عبیدالله بردند. عبیدالله سؤال کرد خدا کجاست؟ میثم گفت: خدا در کمین ستمکران است و تو یکی از آنها هستی و مولایم علی(ع) خبر کشته شدن من را به دست تو داده است و تو مرا با 9 نفر دیگر به دار خواهی کشید. ابنزیاد گفت من طوری تو را میکشم که گفته مولایت دروغ باشد. میثم گفت سخن مولای من دروغ نیست چون مولای من از پیامبر شنیده و پیامبر از جبرئیل شنیده و جبرئیل از خدا شنیده است.
به دار آویختن میثم
حجتالاسلام حسینی وفایی گفت: وقتی میثم را به دار آویختن لجام به دهانش زدند که سخن نتواند بگوید و اولین کسی که لجام به دهانش زدن میثم بود.
وی ادامه داد: میثم، شروع کرد به گفتن فضائل امام علی(ع) و جاسوسها خبر به عبیدالله رساندن که میثم شما را دارد رسوا میکند. ابنزیاد دستور داد دست و پایش را قطع کنید. اما میثم باز از گفت فضائل امام علی(ع) دست بر نداشت. زبانش را قطع کردند و خبیثی به تهیگاه میثم زد تا سه روز از بینی آن بزرگوار خون جاری بود و به محاسنش میریخت و آخر امر به شهادت رسید.
حجتالاسلام حسینی وفایی گفت: خرما فروشان شبانه بدن میثم را سرقت و تشیع کردند و کنار نحری قبری کندند. و میثم را به خاک سپاردند و آب روی آن بستند تا کسی متوجه نشود.
الگوپذیری جامعه اسلامی از میثمها در تبعیت از ولی فقیه زمان خویش
امام جماعت مسجد انبیاء گفت: اگر بخواهیم روش میثمها را ادامه دهیم باید آماده بلا شویم؛ کار هر کسی نیست که روش میثمها را اجرا کند. امیرالمؤمنین(ع) خطاب به میثم فرمود: تو را در راه ما میگیرند و طریقه کشته شدن را هم حضرت به میثم گفت. میثم در پاسخ به امام علی(ع) گفت: در را خدا و شما هر چی پیش بیاید کم است من صبر و تحمل میکنم.
ولایتپذیری با گوشت و خون میثم آمیخته شده بود
امام جماعت مسجد انبیاء گفت: اگر کسی میخواهد مثل میثم ولایتپذیر باشد باید خودش را از دنیا رها کند و بلا را به جان بخرد و همین طور باید به انتظار بلا نشست و پشت پا به دنیا، زندگی و هوای نفسانی زد و هدف را معین کرد و آن هدف جز خدا نیست.
وی ادامه داد: ولایتپذیری با گوشت و خون میثم آمیخته شده بود و در این راه باید خانواده و فرزندان را از دست داد.
حجتالاسلام سید حیدر حسینی وفایی در پایان گفت: امام حسین(ع) چرا اینقدر اهمیت پیدا کرده است. چون امام حسین(ع) در راه خدا از همه چیز گذشت. به قول مرحوم کافی، امام حسین(ع) یک دلی داشت؛ داد به خدا، خدا هم همه دلها را اسیرش کرد.