سرویس اجتماعی
گفت‌وگو با مدیر مؤسسه زندگی سالم برای زنان مسلمان؛

پدرم به من گفت: اسلام واقعی همان است که در مسجد دیدی / مسلمان شدن بهترین اتفاق در زندگی یک انسان است

پدرم به من گفت: اسلام واقعی همان است که در مسجد دیدی / مسلمان شدن بهترین اتفاق در زندگی یک انسان است
(شنبه ۳ تیر ۱۳۹۶) ۱۵:۴۸

صفیه عبدالخالق می گوید: مهم‌ترین چیزی که از مسلمان‌شدن نصیب من شد، عشق و علاقه‌ام به قرآن است. این کتاب، زیباترین کتابی است که می‌تواند باشد. مسلمان شدن بهترین اتفاق در زندگی یک فرد است.

پایگاه تخصصی مسجد، فرحناز کریمی در سفر به ایالت جورجیا، واقع در جنوب شرقی آتلانتا، وقتی به مسجد نور در مرکز ایالت رفتم، با خانمی بسیار فعال آشنا شدم. از مهم‌ترین دست‌آوردهای این زن مسلمان، تأسیس مؤسسه‌ی «زندگی سالم برای زنان مسلمان» است که هدف از افتتاح آن، توسعه‌ی زندگی اساسی، برای زنان مسلمان است. وی مادر پنج فرزند است و فوق‌لیسانس پرستاری دارد.

*‌ لطفاً درباره‌ی مؤسسه‌ و فعالیت‌های آن توضیح‌ بدهید؟

بنیان‌گذار و مدیر اجرایی مؤسسه هستم. «زندگی سالم برای زنان مسلمان»، یک سازمان متشکل از زنان مسلمان مختلف نژادهای گوناگون است. کار ما، آموزش درباره‌ی اهمیت اسلام، به‌ویژه درک صحیح تفاوت فرهنگ و سنت‌ها در تقابل با مذهب است. سازمان‌دهی این گروه در سال 1997 انجام شد. چند سال پیش، تحقیقی در دانشگاه الازهر مصر، در شهر قاهره انجام دادم. آن زمان، مؤسسه در حال انجام مطالعه‌ای روی زبان عربی کلاسیک و قرآن بود. حدود چهارسال در آن‌جا به تحقیق و مطالعه پرداختم و به این نتیجه رسیدم که زنان مسلمان در ایالت ما، آموزش زیادی درباره‌ی تفاوت‌های بین فرهنگ و مذهب ندیده‌اند. زمانی که به ایالات متحده برگشتم و با تعداد زیادی از زنان مسلمان آشنا شدم، فهمیدم این مسئله یک حقیقت است؛ چراکه شاهد شکاف‌های فرهنگی و سنتی بودم.

وقتی به آتلانتا برگشتم، تصمیم گرفتم سازمانی را مختص زنان پایه‌گذاری کنم. اول فقط می‌خواستم مؤسسه‌ای برای همسران متأهل مسلمان افتتاح کنم؛ اما بعد با خودم گفتم این مسئله کمی خودخواهانه است و درب‌های این مؤسسه، باید بر همه‌ی زنان، باز باشد؛ به همین خاطر، مؤسسه‌ی «زندگی سالم برای زنان مسلمان» را با کمک چند نفر از خواهران تأسیس کردیم تا با حقوق و مسئولیت‌های اسلامی‌مان آشنا شویم و بدانیم چه کسی هستیم.

*‌ چرا مسجد را پایگاه انتخاب کردید؟

زمانی که مشغول گشایش این مؤسسه بودیم، فهمیدیم که مسجدالنور، مسجدی است که مسلمانانی از ملیت‌های مختلف و تقریباً همه‌ی ملیت‌ها در آن رفت‌وآمد دارند؛ مسلمانانی از کشورهای بنگلادش، پاکستان، سودان، سومالی و نیجریه. فهمیدیم که ایرانی‌ها هم به این مسجد می‌آیند و معمار این مسجد یک ایرانی است. مهم‌ترین مسئله‌ای که می‌خواهم اشاره کنم، این است که مسلمان‌شدن، احتمالاً بهترین واقعه و رخ‌دادی است که می‌تواند برای هر کسی رخ بدهد؛ به‌ویژه برای من.

* از چه دینی به اسلام مشرف شدید؟

در سال 1978 به دین اسلام مشرف شدم. آن زمان در دهه‌ی سوم زندگی‌ام بودم و فکر می‌کردم همه‌چیز حول محور من در حرکت است. یک ‌روز داشتم در خیابان راه‌می‌رفتم که جوانی با یک روزنامه به طرفم آمد و مدام این جمله را تکرار می‌کرد: «محمد صحبت می‌کند، محمد صحبت می‌کند.» روزنامه را از او گرفتم، به خانه بردم، به پدرم نشان دادم و گفتم: «ببین پدر، این اسلامه!» پدرم در جواب من گفت: «نه عزیزم! این اسلام واقعی نیست. وقتی زمانش برسد، من اسلام واقعی را به تو نشان می‌دهم.» یک‌روز تبلیغ یک مسجد به اسم «مسجد الله» را دیدم و گفتم من باید به این مسجد بروم. وقتی به آن مسجد رسیدم، امام جماعت مسجد -که تازه از سفر حج برگشته بود - درباره‌ی مفهوم زیبای اسلام، صحبت می‌کرد. او درباره‌ی بندگی و عبادت خداوند - که هدف اصلی خلقت انسان و بشریت است - سخن می‌گفت. با خود فکر کردم، این مسائل خیلی با آن‌چه ما در مسیحیت تا‌ به‌ حال شنیده‌ایم، تفاوت دارد.

در اعتقادهای مسیحیان، حضرت عیسی(ع) نقطه‌ی عطف همه‌چیز است و هیچ‌چیز دیگری در کنار آن اهمیت ندارد. همه مسیح را عبادت می‌کنند و از او در کارهای‌شان کمک می‌طلبند. این مسئله، زمانی که مسیحی بودم برای من بی‌معنی بود؛ چون حضرت مسیح اصلاً زنده نبود. به هر حال، وقتی از مسجد بیرون آمدم، با تعدادی از خواهران آن‌جا صحبت کردم و درباره‌ی حجاب و پوششی که داشتند از آن‌ها سؤال کردم. برایم جالب بود که چرا آن‌ها خودشان را پوشانده بودند! آن‌ها در جواب من، آیه‌هایی از قرآن را نشان دادند که خداوند به زنان مسلمان امر کرده خودشان را از چشم نامحرم بپوشانند تا زنان مسلمان، شناخته شوند. بعد با خودم گفتم: «این‌که کاری ندارد؛ من هم می‌توانم حجاب داشته باشم و لباس‌های بلند بپوشم.»

وقتی به منزل برگشتم و با پدرم صحبت کردم. او گفت: «اسلام واقعی، همین است که در مسجد دیدی.» بعد از من سؤال کرد: «آیا مردی که در مسجد صحبت می‌کرد، قرآن داشت.» جواب دادم: «بله و از روی آن می‌خواند.» پدرم گفت: «تو هم می‌توانی به آن‌ها ملحق بشوی.» به این‌ ترتیب، جمعه‌ی هفته‌ی بعد به مسجد برگشتم و گفتم می‌خواهم مسلمان شوم. آن‌ها به‌خوبی از من استقبال کردند و من با گفتن شهادتین، مسلمان شدم.

* پس خیلی راحت مسلمان شدید؟

بله! اول برایم خیلی راحت بود؛ آن‌ها به من گفتند که ماه رمضان در پیش است و مسلمان‌ها باید در این ماه روزه بگیرند. من جا خوردم و گفتم که رمضان دقیقاً مصادف است با ماه اوت. شما نمی‌دانید که این زمان، گرم‌ترین فصل سال است؟ به آن‌ها گفتم که شما از من انتظار دارید در گرم‌ترین فصل سال، روزه بگیرم؟ تصمیم من عوض شده و نمی‌خواهم مسلمان باشم. آن‌ها گفتند این‌طور نیست که رمضان همیشه در ماه اوت و گرم‌ترین فصل سال باشد؛ بلکه بنا بر ماه‌های قمری، تمام طول سال در حال چرخش است. من هم با این قضیه کنار آمدم و سعی خودم را کردم.

 *‌ آن سال، ماه رمضان چه‌طور گذشت؟

اولین سالی که روزه گرفتم، سخت‌ترین تجربه‌ام در روزه‌گرفتن بود؛ چون هوا خیلی‌خیلی گرم بود و روزه‌داری، خیلی به من سخت می‌گذشت. شرایط خیلی سختی بود! بعد از گذشت دو هفته، به این نتیجه رسیدم که می‌توانم این کار را انجام بدهم. چیزی که به من کمک کرد بتوانم تا آخر رمضان این مسیر را طی کنم، این بود که روزها به مسجد می‌رفتم و وقت خودم را با زنانی که در آن‌جا بودند، سپری می‌کردم.

* با حجاب مشکل داشتید؟

البته با پوشاندن سرم و موهایم کمی مشکل داشتم؛ چون نمی‌توانستم موهایم را بیرون بگذارم و آن‌طور که دوست دارم، موهایم را درست کنم. زنان مسلمانی که در مسجد بودند، به من گفتند نگران این مسئله نباشم؛ چون با حجاب، زیبایی زن جلوه می‌یابد. زیبایی فقط باید برای محرم‌مان باشد و این دستور خداوند است.

* خانم عبدالخالق! شما اسلام را چه‌طور شناختید؟

مرتب به مطالعه درباره‌ی اسلام و یادگیری مسائل آن پرداختم. مهم‌ترین چیزی که از مسلمان‌شدن نصیب من شد، عشق و علاقه‌ام به قرآن است. این کتاب، زیباترین کتابی است که می‌تواند باشد. خیلی‌ها به من می‌گفتند همه‌چیز در قرآن آمده و درباره‌ی هر مسئله‌ای در آن صحبت شده است؛ بعدها فهمیدم که منظور آن‌ها این است که هر آن‌چه برای هدایت بشر نیاز است، در قرآن و مثل‌های قرآن درباره‌ی زندگی و روش پیامبران مختلف، به آن اشاره شده و این کتاب، راه هدایت را به سوی خداوند نشان می‌دهد. هرچه بیش‌تر درباره‌ی زندگی حضرت محمد(ص) می‌شنیدم و اطلاعات بیش‌تری کسب می‌کردم، برایم بسیار جالب بود. سیره و روش زندگی و روش‌هایی که آن حضرت در برخورد با مسائل و مشکل‌ها داشته‌اند، هر مسلمانی را به فکر وامی‌دارد. مهم نیست در چه منطقه، کشور، شهر یا محله‌ای زندگی می‌کنی، تا زمانی که به خداوند توکل کنی، هیچ مشکلی نمی‌تواند تو را از پا درآورد.

* بیش‌ترین وظیفه‌ی شما در سازمان‌تان چیست؟

مسئولیت من در این مؤسسه، کسب اطمینان از آموزش صحیح زنان مسلمان است. با کمک خداوند، ما زنان مسلمان زیادی را از طریق این مؤسسه آموزش دادیم. به نقاط مختلف کشور سفر می‌کنیم، با زنان مسلمان مختلف و حتی زنان غیرمسلمان، درباره‌ی اهمیت اسلام و ماهیت واقعی این دین صحبت می‌کنیم؛ حتی بیش‌تر با غیرمسلمان‌ها در این رابطه صحبت می‌کنیم. با آن‌ها درباره‌ی این مسئله صحبت می‌کنیم که تسلیم‌بودن در برابر امر و فرمان خداوند، زندگی را برای انسان خیلی راحت‌تر می‌کند. برای‌شان توضیح می‌دهیم که اسلام، دین بسیار ساده و آسانی است و نیاز به سختی‌کشیدن ندارد. شما در ابتدا باید به خدا ایمان بیاورید و در زندگی روزمره‌ی خود، همیشه به یاد او باشید که باعث زندگی آسان‌تر می‌شود. در مؤسسه، تمرین‌های لازم برای حفظ سلامتی را به زنان مسلمان، آموزش می‌دهیم. هم‌چنین درباره‌ی مدیریت استرس با استفاده از روش‌هایی مثل نمازخواندن، دعاکردن و گذراندن وقت با دوستان خوب و هم‌چنین مصرف غذاهای مقوی و سبزی‌ها، برنامه‌ها و جلسه‌های متعددی برگزار می‌کنیم.

*‌ خانم صفیه! آیا در ابتدای کار، روند همه‌چیز به این خوبی بود؟

در ابتدای کار، با عدم‌استقبال زنان مواجه شدم و حتی تصمیم گرفتم برای ادامه‌ی کار به مکان‌های مختلف مثل مساجد، کتاب‌خانه‌ها و مدارس دولتی کار را دنبال کنم و دلیل آن، فقط غفلت زنان بود. معتقدم که ما مشاوران سلامت و پرستار جامعه‌ی زنان مسلمان در محیط خودمان هستیم. خوش‌بختانه توانستم در طول چهارسال، بیش از 600 زن را تحت پوشش خدمات این سازمان درآورم!

*‌ آیا این مؤسسه، جواب‌گوی خواسته‌های شما بود؟

مؤسسه با هدف نیاز به رشد و ارتقای زنان مسلمان تأسیس شد. در گذشته، وقتی می‌خواستم درباره‌ی مسائل مختلف زنانِ مسلمان حرف بزنم، این موضوع مرا وامی‌داشت تا به مطالعه‌ی قرآن کریم بپردازم تا بفهمم زنان مسلمان، دقیقاً چه وظیفه‌ای دارند و چگونه باید این وظیفه را به انجام برسانند. برای انجام این کار، یک تحقیق درباره‌ی مسلمانان انجام دادم. در این تحقیق، سؤال‌های مختلفی درباره‌ی اسلام می‌پرسیدیم؛ مثلاً خودشان را در جایگاه یک زن مسلمان، چه‌طور می‌بینند؟ آیا از حقوق خود مطلع هستند؟ احساس‌شان درباره‌ی حقوقی که اسلام برای‌شان قائل شده، مثل ازدواج چیست؟ وقتی ما همه‌ی این اطلاعات را کنار هم جمع کردیم، به این نتیجه رسیدیم که بیش‌تر زنان مسلمان، از حقوق خود بی‌اطلاع هستند. این مسئله ما را بر آن داشت تا مؤسسه‌ای که دنبال ارتقای وضعیت زندگی زنان مسلمان است و موضوع‌ها و سرفصل‌هایی را مثل ارث، حقوق زناشویی، حقوق، وظایف و مسئولیت‌های زن مسلمان بررسی کنیم. برای این کار، سعی کردیم اول دانش خودمان را در این زمینه‌ها ارتقا دهیم و بعد، این دانش را به زنان مسلمان دیگر انتقال دهیم. در اولین جلسه‌ی آموزشی - که در مؤسسه برگزار کردیم - فقط دو شرکت‌کننده حضور داشتند. جلسه‌ی بعد، این تعداد به ده نفر رسید و همینطور که تعداد این جلسه‌ها بیشتر شد، فهمیدیم که درباره‌ی چه موضوع‌هایی باید صحبت کنیم.

هم‌چنین در مؤسسه به آموزش زبان عربی و قرآن پرداختیم. در این مدت، کشمکش‌های زیادی داشتیم؛ چون خیلی از خواهران، به‌خاطر مشکل‌هایی که با شوهران‌شان داشتند ـ برای مثال، این طرز تفکر که خودمان همه‌چیز را درباره‌ی حقوق، وظایف و مسئولیت‌های دینی می‌دانیم - حاضر به ادامه‌ی این کلاس‌ها نبودند. بچه‌هایی در این مؤسسه بودند که از چهارسالگی، یادگیری زبان عربی را شروع کردند و الآن در روخوانی قرآن تبحر زیادی دارند. هم‌چنین در زمینه‌ی گرامر و دستور زبان عربی با این بچه‌ها کار کردیم که باعث شده است تا حدودی با ترجمه‌ی قرآن و معانی مختلفی که از کلمه‌های قرآنی مشتق می‌شود، آشنا باشند. زنان غیرمسلمانی داشتیم، که دوست داشتند در کلاس‌های ما شرکت کنند و به زبان عربی آشنا شوند. خیلی از این خانم‌ها بعد از شرکت در کلاس‌ها، شهادتین خود را گفتند و مسلمان شدند. هیچ‌کدام از این توفیق‌ها به‌خاطر من نیست؛ بلکه همه خواست خداوند است. خدا هر کس را که بخواهد، به راه راست و دین خودش هدایت می‌کند.

هدف دیگر این بود که هر زن مسلمان، بتواند به راحتی قرآن بخواند، معنی آن را بفهمد، درک معنوی از آن پیدا کند و بتواند به بهترین روش ممکن، یک مسلمان واقعی باشد. این برای من بسیار مسئله‌ی مهمی است و خداوند را شاکرم که توفیق انجام این کار را داد؛ چون زنان مسلمان، واقعاً این توانایی را در خودشان می‌بینید. آن‌ها همه از من تشکر می‌کنند؛ اما باید از خداوند تشکر کنند؛ چون مدرس و معلم واقعی همه‌ی ما، خداوند رحمان است.

* خانم عبدالخالق! از دیگر برنامه‌های‌تان صحبت کنید؟

از دیگر فعالیت‌هایم، ارائه‌ی مقاله‌های اسلامی، ایجاد کارگاه‌های آموزشی، آموزش کلاسیک زبان عربی در مدارس خانگی، آموزش قرآن به زنان مسلمان و مطالعات اسلامی است. مهم‌ترین اهدافم، توان‌مندی‌سازی زنان مسلمان در زمینه‌ی سلامت روح و روان، ارتقای دانش و سواد اجتماعی، برای درک آسان و حل‌ مشکل‌های مسلمانانِ جامعه است. ناگفته نماند که از آموزش‌های دیگر ما روش غسل، کفن و دفن اموات است که به‌طور عملی با عروسک‌های بزرگ، آموزش می‌دهیم. هم‌چنین کنفرانس‌های مختلفی، مانند خانواده و آموزش آشپزی داریم. به این نتیجه رسیدیم که باید روش‌های مختلف آشپزی، اطمینان از حلال‌بودن غذا، روش خواندن برچسب روی غذاها و خیلی از مسائل مربوط را به زنان آموزش دهیم. هنوز هم تحقیق‌هایی درباره‌ی این موضوع‌ها انجام می‌دهیم تا به مسائل و موضوع‌های مختلفی برسیم که باید در آموزش به زنان توجه شود.

*‌ فکر می‌کنید کلاس‌های شما چه نتایجی داشته است؟

خانم‌هایی را می‌شناسم که چندسال در کلاس‌های این مؤسسه شرکت کردند و آن‌قدر ماهر شدند که الآن خودشان سمینارهای مختلف برگزار کرده و سخن‌رانی می‌کنند. در واقع، از آن‌ها خواسته بودم طوری تلاش کنند تا در نهایت بتوانند کارهایی که من انجام می‌دهم، انجام بدهند. همه می‌توانیم این فعالیت‌ها را انجام دهیم و قرار نیست فقط افراد خاصی، از عهده‌ی این کارها برآیند.

یکی از مسائلی که برای والدین مسلمان و افراد بالغ باید مهم باشد، آموزش این مسئله به فرزندان است که همه‌چیز متعلق به خداوند و از جانب اوست. بچه‌هایی که درباره‌ی قدرت، رحمت و بخشش خداوند چیزی نمی‌دانند، از مردم واهمه دارند و فکر می‌کنند خودشان برای انجام هر کاری کافی هستند. این قبیل کودکان، سعی می‌کنند کارهای خودشان را توجیه کنند یا حتی برای جلوگیری از عواقب کارهای‌شان، به دروغ‌گویی روی‌بیاورند. فرزندان ما باهوش هستند و درک می‌کنند که مثلاً غذایی که می‌خورند، نعمت خداوند است و استعدادها، توانایی‌ها و همه‌ی داشته‌های‌شان را خداوند به آن‌ها هدیه کرده است؛ با این ‌حال، جامعه‌ی مسلمان در سراسر دنیا، وضعیت بسیار بهتری پیدا خواهد کرد؛ چون فرزندان مسلمانی را پرورش می‌دهیم که در خودآگاه خود، به خداوند ایمان دارند، خداترس هستند و می‌دانند که کنترل همه‌ی امور در دست اوست.

تعداد بازدید : ۲,۱۱۸

تازه ترین

ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید

پربازدیدترین