پایگاه تخصصی مسجد، گروه دین و اندیشه ـ جلال حیران نیا: تفسیر امام حسن عسکری(ع) تفسیر قرآنی است که منسوب به امام حسن عسکری(ع) است. تفسیر از یک خطبه، تفسیر سورهٔ حمد و تفسیر سورهٔ بقره تا آیهٔ 282 تشکیل شدهاست. در مورد محتوی و کمیت این تفسیر اختلاف نطر وجود دارد. امام عسکری که خود قرآن ناطق بوده و تفسیر همه قرآن را در سینه داشته به چه دلیل به مقدار کمی از قرآن را تفسیر کرده است. در این باب با حجت الاسلام عبدالسعید پورتجریشی امام جماعت مسجد قائم آل محمد(عج) که در زمینه زندگی و سیره امام عسکری(ع) تحقیقات تخصصی انجام داده اند به گفت وگو نشسته ایم که که در ادامه می آید.
*با علم به اینکه ما شیعیان معتقدیم، علم ائمه اطهار (علیهماالسلام) از سوی خداوند است با اینحال این سوال مطرح است که چنانچه امام حسن عسکری(ع) نیمی از عمر امامت خود را در حصر بودند و نیم دیگر را تحت فشارهای عباسی و حصراجتماعی و سیاسی، چگونه ایشان صاحب این همه علم بوده اند و شاگردانی چون کندی تربیت کرده اند؟
علوم و آگاهی نزد ائمه اطهار(علیهماالسلام) به صورت یکسان و یکجا وجود دارد (کُلّهُم من نورٍ واحدٍ). ائمههدی(علیهماالسلام) به یک اندازه از نور الهی بهره برده اند ولی با توجه به مقتضیات زمانی و مکانی و مناسبت های مختلف هرکدام به نحوی از انحاء علم خود را به مردم عرضه می کردند.
وقتی شخصیتی مثل امام جواد(ع) در 9 سالگی و یا امام هادی (ع) در 8 سالگی به مقام والای امامت منصوب می شوند و یا امام صادق(ع) قریب به چهار هزار شاگرد در علوم مختلف همچون ریاضیات، شیمی، حکمت، فلسفه، تفسیر و عرفان تربیت می کند، کنایه از این است که ائمههدی(علیهماالسلام) علوم اولین و آخرین را دارا بودند. تسلط به علم اول و آخر در علوم مختلف، نزد ایشان، من عندالله و به اذن الله بوده است.
امام معصوم در مورد کسب دانش، اگر به سرچشمه نور الهی مرتبط نباشد، همچون یک انسان معمولی باید علم کسب کند. عنایت پروردگار است که باعث می شود ائمهاطهار(علیهماالسلام) به همه علوم احاطه داشته باشند. البته علم ائمه(علیهماالسلام) صرفاً علم ذاتی نیست بلکه اکتسابی است منتها اکتساب از علم خداوند متعال است.
ائمه معصومین(ع) در هیچ محضر و مکتبی تلمذ و شاگردی نکردهاند ولی به اذنالله و عندالله صاحب علوم اولین و آخرین هستند.
*با توجه به اینکه برخی از اندیشمندان اسلامی تفسیر امام حسن عسکری(ع) را منتسب به ایشان نمی دانند و در مورد برخی مباحث این تفسیر اختلاف نظر دارند. همچنین این سوال مطرح است که چرا این تفسیر تا آیه 282 سوره بقره صورت گرفته است. این مسائل را چگونه تبیین می کنید؟
ائمه اطهار(ع) صاحب علم کامل تفسیر هستند. یعنی به معنای واقعی مفسر قرآن هستند. اگر شخصیتی همچون امام حسن عسکری(ع) تا آیه 282 سوره بقره را تفسیر روشن کرده است، به این دلیل نیست که ایشان بقیه تفسیر را نمیدانسته بلکه ایشان هم قرآن و هم تفسیر کامل آن را در سینه داشتند ولی به خاطر موقعیت زمانی و شرایط حاکمیت، موقعیت مختصری ایجاد شد تا امام حسن عسکری(ع) این مقدار از تفسیر قرآن را بیان کنند و مکتوب شود.
دوران امامت امام حسن عسکری(ع) شش سال است. در سال 254 هجری قمری که امام هادی(ع) به شهادت رسید امام حسن عسکری(ع) عهدهدار منصب امامت شد. فاصله بین شروع امامت امام حسن عسکری(ع) و زمان شهادت ایشان که در سال 260 هجری قمری اتفاق افتاد حدود شش سال است. در طی این شش سال امام حسن عسکری(ع) و در طول زمان امامت، زمان چندانی برای بیان تمام تفسیر قرآن پیدا نکرند. لذا محدودیت زمانی و شرایط سخت زندگانی ایشان به خاطر فشارهای حکومت عباسی باعث شد تا همین مقدار از تفسیر قرآن را که مکتوب شده را بیان کنند.
امام حسن عسکری(ع) نیمی از امامت خود را در زندان سپری و نیم دیگر را در حصرسیاسی، اجتماعی و خانگی به سر برد. نزدیکترین یاران و منصوبین امام(ع) نمیتوانستند ایشان را ببینند. لذا مریدان امام عسکری(ع) برای ارتباط برقرار کردن با ایشان مشکلات فراوانی داشتند. به حدی که وقتی میخواستند از امام مسالهای بپرسند در قالب یک شخص دیگر همچون روغن فروش خود را به حضرت میرساندند و به بهانه اینکه میخواهند روغن بفروشند، مساله خود را نزد امام عسکری(ع) مطرح میکردند و یا در زمان دیگری وقتی دسترسی به امام میسور نبود، نامه را از طریق هیزم فروش در حالیکه خود او از این مساله بی خبر بود به امام میرساندند و امام عسکری(ع) نیز جواب مساله شیعهی خود را در میان یک چوب هیزم میگذاشت و به دست آن شیعه میرساند. این مثالها حاکی از این است امام عسکری(ع) در حصر سیاسی و اجتماعی سنگین به سر میبرده است.
*با توجه به این مسائل می توان گفت حاکمان زمان نیز از تفسیر سیاسی امام عسکری(ع) ترس داشتند. آیا تفسیر ایشان از قرآن با تفاسیر موجود فرقی داشته است؟
حیات امام عسکری(ع) با خلافت شش خلیفه عباسی همزمان بود. مواجهه ایشان با خلفای عباسی در ارتباط با مسائل مختلف سیاسی و معضلاتی که برای حضرت بوجود آورده بودند، نسبت به سایر ائمه معصومین(ع) به مراتب سختتر و بیشتر بوده است. دلیل این همه سختگیری و ترس بنی عباس نیز واضح است.
آنها علاوه بر اینکه از امامت امام عسکری(ع) واهمه داشتند و می ترسیدند در همین دوران کوتاه امامت ایشان حکومت بنیعباس به خطر بیافتد، از طریق روایات و همچنین نقل قول هایی که از ائمه شده بود به خوبی میدانستند که مهدی موعود(عج) فرزند امام عسکری(ع) است. آنها دیده بودند که یازده امام شیعه از نسل امیر المومنین علی(ع) به امامت رسیدند و همینطور میدانستند که امام زمان(عج) ادامه این نسل است.
بنیعباس به خوبی میدانستند که امام زمان قائم آل محمد بقیه الله و مورد توجه پیامبر و همه امامان شیعه بوده است و تولد او از نسل امام عسکری(ع) بشارت داده شده بود. به همین دلیل عرصه را بر امام تنگ کرده بودند و می خواستند با حصر و تحت نظر گرفتن این امام بزرگوار(ع) اگر نشانه از وجود حضرت ولی عصر(عج) پیدا کردند، بلافاصله آن را از بین ببرند.
آنها با تمام مبانی و معاریف علمی و فرهنگی امام عسکری(ع) مخالفت میکردند. معاریفی که تولد منجی عالم بشریت را تایید و بشارت میداد. لذا طبق سوال، میتوان تعبیر ترس را به کار برد. آنها از نابود شدن قدرت خود میترسیدند و وجود امام زمان(عج) را یکی از تهدیدهای خلافت خود میدانستند. آنها به این فکر نمیکردند که امام زمان قرار است در پس پرده غیبت قرار گیرد و ممکن است این غیبت آنقدر طولانی شود که حتی برخی معتقدین به حضرت نیز به حضور و ظهور ایشان شک کنند.
لذا بیشترین ترس بنی عباس از این بود که امام زمان(عج) حکومت عدل را در زمان آنها پیاده کند. به همین دلیل عرصه را به امام عسکری سخت گرفتند و با حصر همه جانبه ایشان، می خواستند مساله امامت امام زمان(عج) زیر سوال برود و وعدههای ائمههدی(ع) در مورد امام زمان به حقیقت نپیوندد. آنها حتی روابط خانوادگی امام عسکری(ع) را محدود کردند که مبادا فرزندی از ایشان به دنیا بیاید و وعده الهی به انجام برسد. اما سرانجام این اتفاق افتاد و مهدی موعود(عج) منجی عالم بشریت به دنیا آمد و به دلیل همان فشارهایی که پدران ایشان تحمل کرده بودند به اذن خداوند متعال از نظرها پنهان شدند تا با ظهورشان عدالت را به جهانیان برگردانند.