پایگاه تخصصی مسجد: معاونت فرهنگی مرکز رسیدگی به امور مساجد، بهمناسبت فرارسیدن ایام اربعین شهادت سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) اقدام به تولید مجموعه «فیش منبر ویژه اربعین حسینی» کرده است که از این پس هر روز یک قسمت از این مجموعه در پایگاه تخصصی مسجد منتشر خواهد شد و در ادامه نیز قسمت هشتم این مجموعه با موضوع «آثار و برکات اطعام و احسان به زائران حسینی» در اختیار علاقهمندان مکتب اهلبیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام) قرار میگیرد.
همچنین فایل WORD و PDF این مجموعه نیز در کانال تلگرامی محراب معاونت فرهنگی مرکز رسیدگی به امور مساجد به نشانی https://telegram.me/mehrabonline قابل دریافت خواهد بود.
ایجاد انگیزه[1]
هنگامی که امام علی (ع) به همراه سپاهیانش، آهنگ حرکت به سوی جنگ نهروان نمودند، ناگهان یکی از بزرگان اصحاب، مردی را همراه خود آورد و گفت: «یا امیرالمؤمنین این مرد «ستارهشناس» است و مطلبی دارد میخواهد بگوید»
مرد ستارهشناس گفت: «ای امیر! در این ساعت حرکت نکنید و بگذارید حداقل دو یا سه ساعت از روز بگذرد، آنگاه حرکت کنید.»
حضرت پرسید: چرا؟ گفت: «چون اوضاع کواکب نشان میدهد که هرکسی در این ساعت حرکت کند، از دشمن شکست خواهد خورد و زیان سختی بر او وارد خواهد شد، ولی اگر در آن ساعت که من میگویم حرکت کنید، پیروز خواهید شد و به مقصود خواهید رسید.»
حضرت علی (ع) از مرد ستارهشناس سؤال کرد: «این اسب من آبستن است، آیا میتوانی بگویی که کرهاش نر است یا ماده؟»
ستارهشناس گفت: اگر بنشینم حساب کنم میتوانم بگویم.
آنگاه حضرت فرمود: «ای مرد! تو دروغ میگویی و نمیتوانی (این را حساب کنی)، خداوند در قرآن میگوید: هیچکس جزء خدا از نهان آگاه نیست. آن خدا است که میداند چه در رحم آفریده است»[2]
حضرت علی (ع) در ادامه فرمود: «محمد رسول خدا (ص) چنین ادعائی که تو میکنی نکرد. آیا تو ادعا داری که بر همه جریانات عالم آگاهی و میفهمی در چه ساعت خیر و در چه ساعت شر میرسد. پس اگر کسی به تو و این علم تو اعتماد کند به خداوند نیازی ندارد.»
امیرالمؤمنین علی (ع) سپس رو به اصحاب کرد و فرمود: «مبادا دنبال این حرفها بروید، اینها منجر به کهانت و ادعای غیبگویی میشود.»
آنگاه به ستارهشناس گفت: «ما مخالف نظریات تو هستیم و ما تنها به خدای خود اعتماد دارم و بس.»
سپس حرکت کرد و به طرف دشمن رفت و بعد از مدت کوتاهی علی (ع) و اصحابش به پیروزی رسیدند.[3]
در این جریان حضرت علی (ع) فهمید که آن مرد ستارهشناس از افراد دشمن است که میخواهد با نیرنگ خود جلوی سپاهیان علی (ع) را بگیرد تا دشمن از پشت حمله کند، از این رو با تدبیر و دوراندیشی نقشههای او را بر آب کرد.
متن و محتوا
یکی از شناختهای ضروری و تعیینکننده در زندگی که به سعادت انسان نیز ارتباط پیدا میکند، «دشمنشناسی» است.
پیامبر اسلام (ص) درباره ضرورت شناخت دشمن میفرماید: «أَلَا وَ إِنَ أَعْقَلَ النَّاسِ عَبْدٌ عَرَفَ رَبَّهُ فَأَطَاعَهُ وَ عَرَفَ عَدُوَّهُ فَعَصَاهُ[4]؛ آگاه باشید، عاقلترین مردم کسی است که خدایش را بشناسد و از او پیروی کند و دشمن را نیز بشناسد و آنگاه نافرمانیاش نماید.»
دشمنشناسی در نظر مولا علی (ع) آنقدر مهم و بااهمیت است که آن حضرت شناخت دشمن را رمز بینش میدانند و تأکید میکنند که جدی نگرفتن دشمن و توهم فرض کردن دشمن به معنی نشناختن دشمن است. امام (ع) با این بیان تذکر میدهند که دشمن همواره در کمین نشسته است و باید مراقب و هوشیار بود.
علی (ع) یکی از رسالتهای خطیر انبیا و امامان معصوم (ع) را شناسایی دشمن و معرفی آنها به مردم عنوان میکند که از این طریق سلامت جامعه را تضمین میکردند.
دشمن، یا درونی است یا بیرونی، یا آشکار است یا پنهان، یا دشمنی خود را ابراز میکند یا مخفی میسازد، یا کوچک و کماهمیت است، یا بزرگ و خطرناک، یا چهره دوست به خود میگیرد و یا با صراحت به میدان میآید. گاهی هم ممکن است انسان خودش دشمن خود باشد و یا با خودش کاری کند که دشمن میکند.
با دشمن نفس، صلح کردن ننگ است چون در همه حال با خرد در جنگ است
هر چند سخن ز آشتی میگوید خصمی است که آتش بس او نیرنگ است
در یک تقسیمبندی دیگر، دشمن دو نوع است. برخی از آنها دشمن جنی هستند و برخی دیگر انسی.
دشمنان جنی، شیاطینی هستند که با وسوسه و دگرگون ساختن واقعیت امور و زینت بخشیدن به زشتیها و گناهان و ناگوار جلوه دادن نیکیها و طاعات سعی در گمراهی و انحراف انسان دارند: «وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَنُ مَا کَانُواْ یَعْمَلُون[5]؛ و شیطان، هر کارى را که مىکردند، در نظرشان زینت داد.»
در واقع حوزه اصلی فعالیت شیطان در حالات روانی انسان و جنبه تخیل و توهم او است که حقایق را وارونه و بر خلاف واقعیت آنها جلوه میدهد و انسان را به خیال و توهم در مورد واقعیات وادار میسازد.
شبى امام سجاد (ع) در محراب عبادت به عبادت ایستاده بود پس شیطان به صورت مار عظیمى ظاهر شد تا آن حضرت را از عبادت خود مشغول گرداند. حضرت به او توجه نکرد. شیطان دردی بر حضرت وارد کرد؛ اما حضرت متوجه نشد. نماز ایشان تمام شد. متوجه شدند که شیطان است، او را لعن کرد و فرمود: دور شو اى ملعون؛ و باز شروع به عبادت کردند. آنگاه صداى هاتفى را شنید که سه مرتبه او را ندا کرد: ( اَنَتَ زَین الْعابِدینَ، تویى زینت عبادتکنندگان) پس این لقب در میان مردم مشهور گشت.[6]
اما دشمنان انسی، به انسانهایی گفته میشود که مانند شیاطین جنّ، بر ضدِّ خدا و دین او اقدام نموده، انسانها را با انواع فریبها از راه خدا دور میسازند یا اعمالی شیطانی انجام میدهند.
بنابراین شناخت دشمنان جنی و انسی و دشمنان ظاهر و دشمنان پنهانی و ... بسیار مهم است و انسان باید آنها را بشناسد تا از مکر و حیله آنان در امان بماند. از اینرو در آیات قرآن و روایات بر این مسئله بسیار تأکید شده است.
یکی از منابعی که میتواند، دشمن و خصوصیات آن را معرفی کند، زیارت اربعین امام حسین (ع) است. در این زیارت معنوی سیما و ویژگیهای امام حسین (ع) ترسیمشده و پس از فلسفه قیام عاشورا، به شناخت چهرههای مخالف پرداخته است و به مباحثی همچون جهاد و شهادت، لعن و تبری از دشمنان دین و بیزاری از همفکران ظلم پرداخته که هرکدام میتواند در شناخت بهتر دشمن به ما کمک نماید.
دشمنشناسی در زیارت اربعین
در این زیارت دشمنان امام حسین (ع) با ویژگیها و خصوصیات متفاوتی معرفیشدهاند، برخی از آن خصوصیات عبارتند از:
1. فریب خوردگان دنیا و حسرت خورندگان آخرت
در زیارت اربعین که صفوان جمال از امام صادق (ع) نقل کرده، چهرههای دشمنان و مخالفان امام حسین (ع) چنین ترسیمشده است: «و قَدْ تَوازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا وَ شَرى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الاَوْکَسِ؛ و همدست شدند بر علیه آن حضرت، کسانی که دنیا فریبشان داد و فروختند آخرتشان را به یک بهای اندک و ناچیز.»
این دسته از دشمنان، دنیا را نقد میبینند و آخرت را نسیه؛ از این رو تمام تلاش خود را برای به دست آوردن دنیای فانی میگذارند و با تهیدستی وارد آخرت باقی میشوند و در آنجا بهرهای جز حسرت ندارند.
این طرز تفکر، نهایت جهالت آنان را رقم میزند؛ چراکه این نگاه، بسیار کوتهفکری است و بر فرض اینکه، دنیا عین طلا بوده و خوشی و راحتی در آن باشد و آخرت سفال باشد در این صورت، دل بستن به یک چیز موقتی که هر لحظه امکان از دست دادنش وجود دارد، صحیح نیست.
خداوند متعال میفرماید: «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ وَ لَنَجْزِیَنَّ الَّذینَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ[7]؛ آنچه نزد شماست فانى مىشود، امّا آنچه نزد خداست باقى است و به کسانى که صبر و استقامت پیشه کنند، مطابق بهترین اعمالى که انجام مىدادند پاداش خواهیم داد.»
سؤالی مطرح میشود که چرا این دسته از دشمنان حضرت اباعبدالله و برخی از انسانهای دیگر فریب دنیایی را میخورند که فانی و مملو از درد، رنج، ناخوشی و ناملایمات است؟ این افراد چه نوع خوشبختی و سعادتی از آن مطالبه میکنند؟
آیات و روایات دو چیز را عامل فریب خوردن از دنیا و حسرت در آخرت معرفی میکنند؛ اول عامل درونی که همان نفس اماره است که همواره انسان را به بدیها و بر آوردن خواستههای شهوانی، فرمان میدهد.
دومین عامل فریب انسان، یک عامل بیرونی است که همان شیطان یا ابلیس میباشد که با وعدههای دروغین و فریبنده، انسان را از مسیر الهی خارج نموده و با تکوین آرزوهای کاذب و وعدههای بیپایه، او را به ورطه گمراهی میکشد تا آنجا که در برابر امام زمانش شمشیر میکشد.
خداوند در سوره نساء میفرماید: «وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبیناً یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاَّ غُرُورا[8]؛ هر کس به جای خدا، شیطان را ولی خود بگیرد، خسارت آشکاری را میبیند. شیطان به آنها وعدهها (ى دروغین) مىدهد و به آرزوها، سرگرم مىسازد در حالى که جز فریب و نیرنگ، به آنها وعده نمىدهد.»
این آیه میگوید: وعدههای شیطان فریبنده است؛ یعنی شما را از رسیدن به هدف منحرف میکند؛ و شیطان، جز فریب و دروغ، وعدهاى به آنها نمىدهد.
بنابراین یکی از خصوصیات دشمنان امام حسین (ع)، این است که شیطان و نفس اماره دنیای فانی و پر از دردسر را برای آنان چنان زینت داده که حاضرند آن را به آخرت باقی بفروشند. نمونههای این کوردلی را میتوان را در کربلا یافت. کسانی که به خاطر مال دنیا و خوشی زودگذر آن حاضر شدند در برابر ولی خدا بایستند. عمر سعد یکی از آن نمونههاست.
بر اساس مستندات تاریخی، امام حسین (ع) پیامی به عمر سعد ملعون فرستاد که: من میخواهم با تو گفتگو کنم، امشب در میان دو لشکر مرا ملاقات کن.
عمر سعد ملعون با بیست نفر از همراهان خود خارج شد، امام حسین (ع) نیز با همین تعداد از قرارگاه خود، بیرون آمد. چون به نزدیک هم رسیدند، همه اصحاب به دستور امام حسین (ع) از آنجا دور شدند و فقط برادرش حضرت عباس (ع) و فرزندش حضرت علیاکبر (ع) در خدمت حضرتش ماندند. عمر سعد لعین نیز به افرادش دستور داد که دور شوند و فقط پسرش حفص و غلامش با او بودند.
آنگاه امام حسین (ع) رو به عمر سعد کرد و فرمود: «ای پسر سعد! وای بر تو! آیا از خدایی که معاد و بازگشت تو به سوی اوست نمیترسی؟ آیا با من، جنگ میکنی در حالی که میدانی من پسر چه کسی هستم؟ (یعنی میدانی که فرزند رسول خدا (ص) هستم)؟ این گروه را رها کن و با ما باش که بودنت با ما تو را به خدا نزدیک میکند.»
عمر سعد گفت: میترسم خانه مرا ویران کنند! امام حسین (ع) فرمود: من آن را برای تو بنا میکنم و میسازم. گفت: میترسم مزرعه مرا بگیرند! امام حسین (ع) فرمود: من بهتر از آن را، از اموالی که در حجاز دارم به تو میدهم. گفت: بر عیال خود میترسم. حضرت سکوت اختیار فرموده و چیز دیگری پاسخ ندادند. پس از آن، امام حسین (ع) از آن ملعون رو گردانده در حالی که میفرمودند: «تو را چه کار؟ خداوند به زودی تو را در رختخوابت بکشد و در روز حشر نیامرزد، سوگند به خدا! امیدوارم از گندم عراق، جز اندکی نخوری (یعنی تو را بعد از زمان اندکی خواهند کشت و از گندم عراق - کوفه - جز اندکی نخواهی خورد.)»
ابن سعد ملعون جهت استهزای سخن حضرت، گفت: جو برای من، کفایت از گندم میکنم. (یعنی اگر گندم ملک ری به من نرسد، به خوردن جو کفایت میکنم)[9]
2. هواپرستان و به خشم آورندگان خدا، پیامبر و امام
امام صادق (ع) در فراز دیگری از زیارت اربعین میفرماید: «وَتَرَدّی فی هَواهُ وَاَسْخَطَکَ وَاَسْخَطَ نَبِیَّکَ؛ و خود را در چاه هوا و هوس سرنگون کردند و تو و پیامبرت را به خشم آوردند.»
چاه هوی و هوس از مهمترین عوامل سقوط انسان است. در وجود انسان، غرایز و امیال گوناگونى است که همه آنها براى ادامه حیات او ضرورت دارد: خشم و غضب، علاقه به خویشتن، علاقه به مال و زندگى مادى و امثال اینها.
بدون تردید دستگاه آفرینش همه اینها را براى همان هدف تکاملى آفریده است؛ اما مهم این است که گاه اینها از حد تجاوز مىکنند و پا را از گلیمشان فراتر مىنهند و از صورت یک ابزار مطیع در دست عقل درمیآیند و بناى طغیان و یاغىگرى مىگذارند، عقل را زندانى کرده و بر کل وجود انسان حاکم مىشوند و زمام اختیار او را در دست مىگیرند. این همان چیزى است که از آن به «هواپرستی» تعبیر مىکنند که از هر نوع بتپرستی خطرناکتر است، بلکه بتپرستی نیز از آن ریشه مىگیرد.
بیجهت نیست که پیامبر گرامى اسلام (ص) بت «هوى» را برترین و بدترین بتها شمرده است در آنجا که مىفرماید: «مَا تَحْتَ ظِلِّ السَّمَاءِ إِلَهٌ یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ هَوًى مُتَّبَعٌ[10]؛ در زیر آسمان هیچ بتى بزرگتر در نزد خدا از هوى و هوسى که از آن پیروى کنند وجود ندارد.
امیرالمؤمنین علی (ع) میفرماید: «لَا عَقلَ مَعَ هَوَی»[11] و «لَا دِینَ مَعَ هَوَى»[12]؛ هرگز نه دین با هواپرستى جمع مىشود و نه عقل.
از این روایتها فهمیده میشود کسانی که گرفتار هوی پرستی میشوند دیندار نیستند. نمونه بارز این جریان در کربلا شمر بن ذی الجوشن است که در ابتدا از یاران امیرالمؤمنین علی (ع) بود. وی در جنگ صفین، آن حضرت را یاری کرد و در مبارزه با اَدهم بن مُحرِز باهِلی (از سپاه شام)، صورتش به شدت مجروح گشت.[13] اما بعدها از امیرالمؤمنین علی (ع) روی گرداند و از دشمنان پر کینه او و خاندانش شد. علت این روگردانی را میتوان در عدم کنترل هوی و هوس او دنبال کرد.
او از جمله کسانی است که در واقعه عاشورا، جنایتهای ننگینی انجام داد. پدر شمر یکی از صحابی بزرگ پیامبر (ص) بود. زندگی شمر گویای روحیه پرتلاطم همراه با شجاعت، جنگجویی و فرصتطلبی اوست. زمانی او در صف یاران امام علی (ع) قرار میگیرد و هنگامی که در مییابد از قِبَل حکومت علی (ع) چیزی به دست نمیآورد، به خوارج گرایش پیدا میکند و با حفظ جایگاه خود، در میان آنان به دربار معاویه راه پیدا میکند و در زمان یزید، نوکری او برای بنیامیه به اوج خود میرسد.
شمر بن ذی الجوشن روز نهم محرم وارد کربلا شد و حوادث هولناکی را در کربلا پدید آورد که کسی در طول تاریخ ندیده است. توهین به امام حسین (ع)، حمله به لشکر امام، کشتن نافع بن هلال، حمله به خیمهگاه اهلبیت امام حسین (ع)، صدور فرمان آتش زدن خیمهگاه، محاصره امام حسین (ع)، بریدن سر مبارک حضرت، غارت و چپاول اموال اهلبیت، بردن اهلبیت به شام و... از جمله اقدامات وحشیانه شمر در واقعه کربلا و پس از آن بود.
شمر با پیروی از هوی و هوسش مورد خشم و نفرت خداوند و پیامبر و اهلبیت (علیهم) قرار گرفت.
3. پیروی از تفرقهافکنان و اختلاف انگیزان
امام صادق (ع) در زیارت اربعین نشانه دیگر دشمنان را پیروی از منافقان و تفرقهافکنان میدانند و میفرماید: «وَ اَطاعَ مِنْ عِبادِکَ اَهْلَ الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ وَ حَمَلَةَ الاْوْزارِ الْمُسْتَوْجِبینَ النّارَ؛ و پیروى کردند از میان بندگانت آنانى را که اهل دو دستگى و نفاق بودند و کسانى را که بارهاى سنگین گناه به دوش مىکشیدند و بدین جهت مستوجب دوزخ گشته بودند.»
یکی از خصوصیات منافقان و تفرقهافکنان این است که برای ضربه زدن به اسلام و ارزشها، به صورت برنامهریزی و حتی تشکیلات عمل کرده و میکنند. آنها برای رسیدن به این هدف، حاضرند اختلافات بین خود را کنار بگذارند. امروزه حکومتهایی مانند آل سعود و برخی از کشورهای عربی حاضرند، داعش بیافرینند و همگام با اهداف پلید خویش، زنان و کودکان و مردم بیگناه را به قتل برسانند. این افراد و حکومتها به نام اسلام، با دشمنان دین همپیمان شدهاند. این پیروی مربوط به امروز نیست بلکه سابقه طولانی دارد.
در زمان رسول خدا (ص)، نیز منافقان برای دستیابی به این هدف مسجدی ساختند که به نام مسجد ضرار معروف است. آنان قصد داشتند از این مسجد به عنوان خانه تیمی برای ایجاد تفرقه میان مؤمنان و جاسوسی به نفع دشمن، ضربه زدن به مسلمانان و ترویج کفر استفاده کنند. این موضوع نشان میدهد که آنان در هر شرایط و با سوءاستفاده از هر وسیلهای، اهداف خود را تحقق میبخشیدند.
نمونه دیگر این همپیمانی، در کربلا مشهود است. اگر پیروی از این منافقان و گنهکاران نبود، جریان کربلا آفریده نمیشد.
این سه مورد گوشهای از رذالت و پستی دشمنان امام حسین (ع) را به تصویر میکشد و گرنه آنان صفات اخلاقی بسیار زشت دیگری داشتند که فرصت زیادی برای بیان آن لازم است.
شهید مطهری در توصیف دشمنان بدکردار امام حسین (ع) مینویسد: «در پستی یاوران یزید همین بس که در کربلا به جهت اعتقادی که به کرامت و حق آن حضرت (امام حسین) داشتند، از مقابله رو در رو با وی میهراسیدند، ولی پس از شهادت، لباس او و اهلبیتش را (غارت کردند.) ... اینان اگر به دین او و رسالت جد هم کافر بودند، این عملشان در مذهب مردانگی، پستترین کار بود.»[14]
گریز و روضه
در قرآن کریم، زن فرعون الگوی ایمان براى هر مرد و زن در طول تاریخ معرفی شده است. اگر میان این بانوی نمونه و حضرت زینب (س) مقایسه کنیم، چیزهای زیادی به دست میآوریم.
زن فرعون را که به موسى ایمان آورده بود و دلبسته آن هدایتى شده بود که موسى عرضه میکرد، وقتى در زیر فشار شکنجه فرعونى قرار گرفت، که - طبق نقل تواریخ و روایات - با همان شکنجه هم از دنیا رفت، شکنجه جسمانى او، او را به فغان آورد و گفت: «رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ»[15] از خداى متعال درخواست کرد که پروردگارا! براى من در بهشت خانهاى بنا کن. سپس گفت خدایا من را از دست فرعون و عمل گمراه کننده فرعون نجات بده. در واقع این بانوی نمونه، برای رهایی از آزار جسمانی، طلب مرگ میکرد. در حالى که همچون حضرت زینب (س)، چند برادر، دو فرزند، تعداد زیادى از نزدیکان و برادرزادگان را از دست نداده بود و در مقابل چشم خودش به قربانگاه نرفته بودند. این رنجهای روحى که براى زینب کبرى (س) پیش آمد، اینها براى جناب آسیه - همسر فرعون - پیش نیامده بود.
در روز عاشورا زینب کبرا بعد از شهادت عزیزانش، آن همه محنتها را دید: تهاجم دشمن را، هتک احترام را، مسئولیت حفظ کودکان را، زنان را. عظمت این مصیبتها را مگر میشود مقایسه کرد با مصائب جسمانى؟ اما در مقابل همه این مصائب، زینب (س) به پروردگار عالمیان عرض نکرد: «ربّ نجّنى»؛ نگفت پروردگارا! من را نجات بده. در روز عاشورا بدنهای پارهپاره برادر و برادرزادهها و فرزندان و دیگر عزیزانش در مقابلش بود و در همان حال عرض کرد: «إلَهِی تَقَبَل مِنَّا هَذَا الَقُربَان[16]؛ پروردگارا! از ما قبول کن.»
وقتى از او سؤال میشود که چگونه دیدى؟ میفرماید: «مَا رَأیتُ إلّا جَمِیلاً»[17] این همه مصیبت در چشم زینب کبرا زیباست؛ چون از سوى خداست، چون براى اوست، چون در راه اوست، در راه اعلاى کلمه اوست.[18]
تویی که شهره شهری به عشق ورزیدن تویی که منتخب هستی به نیزه سر دیدن
بگو برای من از خاطرات خود بانو کنار مقتل عشق و گلو و بوسیدن
ز بعد کرب و بلا کودکان بی بابا شنیدهام که همیشه گرسنه خوابیدن
الا مفسر قرآن چقدر لذت داشت صدای قاری قرآن زنیزه بشنیدن؟
بهجز شما چه کسی میتواند ای خانم شبیه ابر بهاری ز غصه باریدن
و ما رایتُ و الا جمیلتان یعنی تویی که دیده نیالودهای به بد دیدن
[1]. روش داستانی.
[2]. لقمان/34.
[3]. امالی صدوق، ص 415 -416.
[4]. بحارالانوار، ج 74، ص 179.
[5]. انعام/43
[6]. کشف الغمه، ترجمه زوارهای، ج 2 ص 260 و 261.
[7]. نحل/96.
[8]. نساء/119 و 120.
[9]. بحارالانوار، ج 44، ص 388 - 389.
[10]. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج5، ص 72.
[11]. غررالحکم و دررالکلم، ص 770.
[12]. عیون الحکم و المواعظ، ص 531.
[13]. تاریخ طبری، ج ۵، ص ۲8.
[14]. مجموعه آثار شهید مطهری (ره)، ج 17، ص 494.
[15]. تحرم/11.
[16]. مقتل مقرم، ص 379.
[17]. بحارالانوار، ج 45، ص 116.
[18]. الهام گرفته از بیانات مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) در تاریخ: 19/11/1388.